سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

جمعه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۳۴ ب.ظ

کلپتره2

جمعه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۳۴ ب.ظ

از اینجا شروع شد که به مدت یک هفته مرخصی گرفتم تا به امتحانای قم برسم. حوزه طبق معمول، بدترین تاریخ ممکن رو برای امتحان انتخاب کرده. اصلا هم کسی توی ده روز آخر شهریور، سفر و گردش نمیره! حالا ما که عادت کردیم و مسئله‌ی سفر خیلی اذیت‌مون نمی‌کنه. اما بطور مشخص، مشکل بی‌مکانی داریم! مشکلی که جدید و نوظهورم هست. از وقتی که سرباز شدیم و به ولایت خویش بازگشتیم، هرچی درِ خونه و خوابگاه و حجره توی قم بود به روی ما بسته شد. به شکلی که الان خودمان را در جوار حرم تصور می‌کنیم کنار چادر، فلاسک به دست نشستیم و درس هم می‌خوانیم. کنار حرمم که نمیشه. باید بریم پایین توی رودخونه کنار پارکینگ ماشینا اتراق کنیم. یه ولی داره...! قم خیلی گرمه! شما اگه الان بری قم از تابلوهای رنگ پریده‌ی مغازه‌ها میفهمی چه آفتابی و چه گرمایی وزیدن(!) گرفته بوده در این چندماه. که اصلا گرما فدای سرت که سر دادی! یه هفته اتراق توی چادر در قم، بدون حمام! اونم من! میشه؟ و لذا تصمیم بر این شد پا بر غرور جوانی بذاریم و به تنی چند از رفقای دیرین پیامی بدیم و زنگی بزنیم. خب واکنش‌ها طبیعیه در مرحله اول خیلی جالب نبود! بطور مثال، عباس اینجوری شروع کرد: « باز تو اومدی قم یاد ما افتادی! » یا مثلا صادق هنوز سلام نکرده: « وای سید! تو زنگ زدی؟ مگه داریم؟ ».

سرتون رو درد نیارم. چندنفری که زنگ زدیم و کلی صحبت کردیم و خاطرات ورق زدیم یادمون افتاد عه! چقدر رفیق داریم توی قم! بعد، چند روز پیش فکر میکردیم ما اون همه سال اونجا بودیم چرا الان هیچ کی نیس بریم پیشش! بعد الان اونایی که حساس‌تر هستن حس ابزار بودن بهشون دست داده. میگن سید تحویل نمیگیره جز وقتی که نیاز داره! شاید منم حساس بودم این حس سراغم میومد. چه بسا راست هم باشه. ولی یه ولی داره... اونم اینکه قصه‌ی سید و علی و جعفر نیست. همه‌مون همینجوری شدیم. میخواد حاصل مدرنیته و گوشی و تلگرام و اینستاگرام باشه یا هرچیز دیگه، همه سرشون توی لاک خودشونه. فرقی هم بین رفیق و دوست و خانواده و فامیل نیست. کسی به کسی ماه به ماه و سال تا سال کاری نداره مگه اینکه به درد نیاز اون یکی بخوره! بعد یه جوری هم پذیرفتیم این قصه رو. حالا میتونید بگید باشه ابزاری هستیم و بالاخره یه وقتی ابزار ما هم میشه طرف! یا بگید نمیخوام ابزار باشم...یا اصلا اسم همین نوشته رو هم بذاریم کلپتره و بریم سی زندگیمون. امتحانا رو هم یه جوری کج دار و مریز میدیم میره. انقدرم قصه‌گویی لازم نداره! اعصابم نداریم. عکس بی ربطم میذاریم چون یه پست با عکس بی ربط بهتر از یه پس بی عکسه.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پس نوشت: آقا صادق که ذکر نامش در متن رفت،لطف کرد و با یه تماس،ما رو از بی‌مکانی نجات داد. حالا میتونیم با آرامش خیال عید رو خدمت همه تبریک بگیم. ایشاللا که شاد و خوشحال و خندان باشید. فقط تصور کنید این یه هفته که همه به سفر و گردش و تفریحن... حقیر باید سر فرو ببرم در کتاب و جزوه و قلم! ما را در شادی‌های خود دورادور شریک بنمایید! 

                    

 

نظرات  (۲۹)

عکسه همچینم بی ربط نیستااا.
هیییییم... 
مسافرخونه ای, هتلی هیچی؟؟ یه لحظه فک کردم بی مکان بودن چقد سخته.
پاسخ:
بله! مگه میشه عکس بی ربط بذارم من :))
اصلا همینجاهاست که آدم یادش می‌افته وقتی سقف بالا سرشه چه چیزی داره که خیلی‌ها ندارن.
۱۷ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۵۵ ماهی کوچولو
هتل نداره قم؟
حیف که رفیق گرامی بنده الان شهرشونه و بعدشم کلا داره میره از قم :)
و گرنه می گفتم برین پیش مظلوم ترین آقا معلم دنیا درس بخونین :)
امیدوارم امتحانات تون راحت باشن حداقل
پاسخ:
ممنون از لطف‌تون بسیار.
هتل که زیاد داره. ولی این امتحانام واقعا این قدر ارزش هزینه ندارن! :))
۱۷ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۵۸ واقعیت سوسک زده
برای خسران ادمی همین بس که درس عبرت نمیگیره و باز میاد کلپتره میخونه :)
این بار ولی ضررش کمتر بود انصافا 
پاسخ:
:)) خب خداروشکر!
البته نمیشه این بی معرفتی و فراموشی و فقط هنگام نیاز یاد کردن رو تقصیر زمونه و نسل و شرایط انداخت و‌گفت همه همینن چون همه همین نیستن و میتونیم ماهم نباشیم.
به نظرم اونام حساس نیستن، اگر حساسم نبودن اما ناراحت میشدن حق داشتن، منم دوستانی که فقط وقت کار و نیاز حالی میپرسن خب ناراحت میشم هرچند به رو نیارم..،
پاسخ:
جوری که میخواستم به قضیه بپردازم نپرداختم. به نظر من قضیه نه بی معرفتیه نه فراموشی. قضیه اینه که سیستم و روند جدیدی برامون پیش اومده که داریم درونش حل میشیم همگی. خاصیت این سرعت تبادل اطلاعات،نمیذاره آدم نگران حال کسی بشه یا حس کنه نیست! چون هروقت اراده کنه هست! دوم اینکه حوصله‌ها هم کمتر شده. و تقریبا زنگ زدن برای یه احوالپرسی ساده،کم رنگ و بی اهمیت شده. والا شکی نیست که نگاه ابزاری اصلا جالب نیست.
دو تا امتحان دینی ه دیگه...
چه سختی؟
پاسخ:
از امارات کامنت گذاشتی؟ مرگ بر آل سعود!
۱۷ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۲۳ ماهی کوچولو
راستی به نظرم شمام یه برنامه ریزی شبکه ای بکن برای دوستان و خانواده 
A خانواده
B دوستان صمیمی
C دوستانی که صرفا هستن 
بعد یادآور بذار که بهشون تو بازه های مشخص پیام بدی
اینجوری کسی نمیگه فقط وقتی کار دارین یادش میفتین
من خودم یه برنامه دارم برای احوال پرسی از آدمای زندگیم
پاسخ:
احسنت!
این ایده‌ی خیلی خوبیه ولی برای کسی که از اول اینجوری بوده موودش. خیلی خیلی برمیگرده به تیپ شخصیتی آدم و خلقیات فردی و اجتماعیش.

میگما :/ چ کاریه یه هفته رو بمون خونه درس بخون روز امتحان برو قم :/
بیرونت کردن مگه بچه :/
پاسخ:
خوبی شما؟ :|
هر روز پشت هم چندتا امتحان دارم. هر روز برم و برگردم و برم و ...؟ 
ینی وقتی حوزه هوای طلبه هاشو نداره، از هیییییچ جا نباید توقع داشت دیگه :))
سوالم از اساتیدتون اینه که اینهمه منبر میرن، عملی چیزی نمیخوان بکنن؟؟
مثلا بنده خدا اقای قرائتی خودشو به شیش قسمت مساوی هر دفعه تقسیم میکنه که بگه جمعیت طلاب کمه، الان هند ازمون طلبه بخواد ما نداریم بفرستیم
خب اون ازوضعیت مجوز خروج از کشور
این از محل اسکان
اون از سربازی
همتون باید علامه طباطبایی، ایت الله اراکی ای، ایت الله قاضی ایی کسی باشین
اصلا طلبه باید دم امتحاناش به درجه ای از عرفان برسه که سیر و سلوک کنه، تهران تا قمم طی الارض
لا اله الی الله، نمیذارن ادم ساکت باشه😁
جمع کن سید
جمع کن برو سوریه که هندونه خربزه آبه:دی
پاسخ:
ما تا دچار بحران‌های وحشتناک عینی نشیم اقدام خاصی نمیکنیم. زلزله بیاد،آتیش سوزی بشه، یهو میگیم ای وای نباید اینجوری میشد!
حالا قضیه اسکان و خروج و سربازی و ... هم همینه. بحران هست ولی آقایون لمسش(!) نمیکنن!
سوریه هم نمیذارن بریم واللا! میگن تو اونجا باشی از داعش خسارت بیشتری وارد میکنی،بشینی خونه دعا کنی راضی هستیم.
من مگ نبودم تاگرگان- ساری میرفتم برمیگشتم:/ یه قم تهرانه دیگ
بچه سوسوسل /:


@دکترمیم
شب تحویل پروژه نچشیده که...
پاسخ:
اگه مسیر گرگان ساری بود منم صدبار میرفتمو برمیگشتم! جاده قم نچشیدی شما اونم این ایام!
۱۷ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۰۱ ماهی کوچولو
با توجه به جواب تون به wit ch اگه راضی به رفت و برگشت هر روز باشین
با قطار خیلی راحته ها
هزینه اش هم رفت و برگشت روی هم میشه 8 تومن
تقریبا هر دو یا سه ساعت یه بارم قطارش هست
پاسخ:
شما بُعد مسافت راه‌آهن/ترمینال تا خونه رو هم حساب کنید اصلا نمی‌ارزه. خستگیش خیلی زیاده و عملا وقت مفیدی برای خوندن نمی‌مونه.
اتفاقا منم با نظر دوستان مبنی بر رفت و برگشت موافق ترم. 
گرمه؟
قم گرمه؟
شوخی می کنید؟
ما توی قم الان با کولر آبی سرما می خوریم روحانی محترم. ۴۵ دقیقه پیاده روی بعد از نماز ظهر احلی من العسله الان.
تشریف بیارید اهواز تا کلمه ی گرما براتون دوباره معنا بشه.
والا 
پاسخ:
:| :))
من جسارت نکردم به اهوازی‌های گرامی. بالاخره هرکسی پیمونه‌ای داره دیگه! پیمونه‌ی سردی گرمی ما توی قم سر ریز میشه. برای شما هم زنگ تفریحه.
راستی عیدتون مبارک . عیدی هم فراموش نشه لطفا
پاسخ:
عید شما هم مبارک. عیدی هم میدیم حضوری.

شما سیدی؟  :دوزانو منتظر عیدی می‌نشیند.

@دل‌آرام   مرگ بر شب تحویل.
پاسخ:
:)) بله! در قم جلوس داریم تشریف بیارید
سیدم که هستی
رو نمیکنی
اِخ کن حاجی :-D
پاسخ:
من ازون سید تقلبیام D:
من تا تونستم تهران مستقر شم این یه ماه همین وضعیت رو داشتم. تازه خب وضعیت منم فرق داشت به خاطر محدودیت هایی که برای گرفتن هتل و اینا دخترها دارن.
امتحانا رو به خوبی بدین :)
پاسخ:
وضعیت دوشوارتری بوده بدون شک!
ممنون!
 
1. فلاسک چای و زیرانداز و یه بچه و خانمم کم داره )))) اون بچه هه هم هییی برهههه هییی بیاد رو سنگا سررر بخوره :)))) اخرشم با مخ بخوره زمین :|

2.خانه معلم - مسافر خونه - پانسیون - خوابگاه هم داره قم  - خب جور شد خداروشکر

3. ابراز همدردی . این شهریوری هییییچ جا نمیریم ما .
منم که بست نشستم خونه
 تازه همین یماهو خونه م که باز نیومده باید برم 
الانم درحال نوشتن مقاله هستم :)))) 
مرگ بر مناافقق 


4.ساعت چند. کجا بیام برا گرفتن عیدی ؟؟


5 عیدتون مبارک سید بزرگوار 



پاسخ:
این که پیک نیک شد!
شما چرا؟ بخاطر مقاله؟ مرگ بر درس و علم! :|
از 6 صبح شنبه تا 12 شب در خدمتیم. قم،جنب حرم حضرت معصومه،میدان آستانه،چادر نارنجیه که یه فلاسک 1 لیتری جلوشه.
عید شمام مبارک
۱۸ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۱۲ واقعیت سوسک زده
ذیل پی نوشت : راضی باشید به رضای خدا و اینقدر بعد از اسایش حاصل شده ناشکری ننمائید که نعمت از کف برود و کارتن خواب بشوید در قم !!!
تازه تعلم بهتر است یا سربازی ؟!
پاسخ:
واللا ناشکری نکردم!
تعلم هم که نیست! 24 ساعت قبل امتحان، کتاب رو باز کردم بعد 6 ماه! :| ولی قطعا به یک هفته سرباز نبودن می‌ارزه.
 
سلام بر شما.
عیدتون مبارک آقا سید مَهدی...(خیلی وقته از آبجی کوچیکه خاطره نذاشتیناا :-)   )

میشه یه شفاف سازی بکنید لطفا ...
قطعا وسط درس خوندن که به امر مقدس سربازی مشرف نشدید ;-)  پس منظور از امتحان یه چیزی مثل کنکور کارشناسی ارشده احیانا ؟؟ برای همین برای جا و مکان به مشکل خوردید ؟
نخندین به سوالم ... راستش خیلی صبر کردم شاید از کامنتای دوستان جواب سوالم رو بگیرم ولی خب ظاهرا هیچچکس براش سوال نشده دیگه .

ان شاءالله که به بهترین شکل بگذره ایام امتحانات و خیلی بهتر از اون بگذره روزهایی که در پیش دارین.
پاسخ:
سلام.
عید شمام مبارک. میذارم ایشاللا بزودی.

آره برای هیچ کس سوال نشد چون معمولا به این چیزا دقت نمیکنن :))
ما حین خدمت میتونیم امتحانامون رو بصورت غیرحضوری شرکت کنیم. توی همون مدت برگزاری امتحانات،مرخصی میدن.
خدا بهتون صبر بده واقعا ما هردفعه از قم رد میشیم دعا دعا می کنم دید و بازدید خانواده زودتر تموم شه. بس که گرمه:|
پاسخ:
بعد دوستان میگفتن این هفته آخر شهریوری گرم تر هم شده! :|
سطح چندین؟

انشالله امتحانات رو با موفقیت بگذرونه

پاسخ:
سلامت باشین.
من کف روی آبم . سطح چیه :))
سلام حاج سید. عید غدیر رو بهتون تبریک میگم. امسال چندی عیدی دادین؟

یه چنتا درس معارف و اینا میخواین بخونین دیگه. خوبه حالا بهتون نگفتن کوانتوم و ذرات بنیادی بخونین.
پاسخ:
سلام. واللا امسال محروم بودم از عیدی دادن. تقریبا هیچ کس دور و برم نبود! :|
من حاضرم کوانتوم و ذرات بنیادی رو جای شما شرکت کنم شما بیایید این معارفی های ما رو شرکت کنین.
موفق باشید حاجی!
پاسخ:
ممونم موید باشید.
۱۹ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۳۲ سایت تفریحی چفچفک

یدونه سوءیت کوچک پیدا نمیشه؟.


پاسخ:
:|
این سوئیت کوچک توی وبلاگ شماست آدرسش؟ :|
 سلام. خسته امتحانات نباشید .
آهان... یعنی درس خوندنتون حین خدمت یه چیزی شبیه دانشگاه های غیر حضوریه مثلا ؟
یعنی به خاطر همین شرایط غیر حضوریه که نمیتونید از خوابگاه استفاده کنید؟ ( ببخشید فکر کنم دارم زیاد سوال میکنم ..)
حالا تمام شد امتحاناتون ؟ ان شاءالله که اونطور که انتظار داشتین انجام شده باشه.


پاسخ:
سلام. ممنون سلامت باشید.
تقریبا میشه توی همون مایه ها.
واللا اونجا که رفتیم فهمیدیم برای این موقعیت یه چیزایی در نظر گرفتن برامون. ولی خب دیر فهمیدیم!
امتحانا هم بد نبود حالا فرصت شد می نویسم ازشون.
از نعمات خدا اینه کار کار بنده هاش رو به ادم بسپاره
من گاهی تعجب می کنم ایرانی گری و اسلام یعنی مهمان نوازی به توان 2 اما...
(قدیما بعضیا به زور هم که شده مهمان می اوردن خونه)
پاسخ:
فرق کرده اوضاع...
خونه‌های بزرگ و اتاق مهمان دار قدیم کجا. قوطی کبریت‌های بی جای الان کجا!
۰۲ مهر ۹۶ ، ۲۳:۳۷ دکتر یونس
کمتر غیبتِ قم ِ زیبای ما را بنما.. 
 از طلبه ی سربازی که وسط سربازیش، هول هولکی و یه روزه، یه کتاب رو نجویده میاد امتحان میده باس بابت موندن تو همون رودخونه هم اجاره گرفت! 
اونهمه آدم میاد تو شبستانای سرد و خنکِ حرم درس میخونه و مباحثه میکنه، اینقدر اطفار دارن؟! 
اون کنکوریای بدبخت نیستن درس میخونن تست میزنن تو اون سرو صدا؟.. پا میشدی میرفتی تو حرم. قشنگ کتابات رو پهن میکردی درس میخوندی. اینقدر خنک و سرده ، استخونا آدم ذُق ذُق میکنه از سوز سرما. شبم قشنگ دراز میکشیدی میخوابیدی. کی بهت کار داره؟ خادما اومدن اون چوب پر دارشون رو کردن تو دماغت که پاشو ، میگفتی خونه عمه ام هست، دوست دارم بخوابم! 
بی چنگ و پری خودتون رو گردن شهر نازنین ما نندازید!
امضا:شهردار آینده قم!:)
پاسخ:
نه اصلا مشخصه شما شهردار هم نشی دکتر خوبی میشی! D: 
۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۵:۳۸ نار خاتون
شیرینی میدی یا آبروتو ببرم؟!-_-
پاسخ:
آبرو دست خداست D: 
عروس شدی شیرینی میخوان ازت؟
۰۷ مهر ۹۶ ، ۱۱:۵۴ نار خاتون
بنده ش وسیله ست:)))
پاسخ:
هدف وسیله رو توجیه نمیکنه :|