حاجی دنبه
دیشب بعد از نمیدونم چند ماه و چند روز، بالاخره سالن گرفتیم و با ترکیب رفقای قدیمی و همکارهای جدید ، فوتسال بازی کردیم. جدای از اینکه مجبور شدم توی تیم رفقای قدیمی باشم و با هر گلی که میزدم نگران کسری فیش حقوق اول ماه بشم... تجربه دردناکی داشتم از اضافه وزن! ترکیبی که هیچ وقت تصور نمیکردم دچارش بشم طوری که موقع دویدن حس کنم انگار یه بچه ای چیزی توی شکمم هست که سنگینی میکنه! نتیجه اینکه زانوهام تا آخر بازی به درد افتادن و نا و نفسی برای نیم ساعت آخر باقی نموند.
نه درکی از رژیم، نه علاقه ای به گرفتنش دارم و ترجیح میدم سوزوندن چربیا با همین فوتبال و احیانا کوه هایی که یک ساله ازشون بالا نرفتم باشه.
---------------------------------------------------------------
پ.ن: چیزی که در مورد خودم نمیدونستم اینه که موقع استرس بیشتر غذا میخورم. استرس چند ماه اخیرم به شدت بالا بود و شد آن چه شد. چربیا مثل دلار کشیدن بالا.
ایشاللا که مثل بورس بکشن پایین.
هنوز فوتبال بازی میکنی؟ تو کی بزرگ میشی پس؟:)