سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

به عنوان آدمی که آن‌چنان، دغدغه به‌روز شدن و آن‌چنان امیدی به پنهان ماندن زندگیش از چشم اغیار ندارد، دلیلی برای بستن و رفتن ندارم. به عنوان فرا رسیدن تاریخِ انقضای وبلاگی که مدت‌هاست آویزان بر هیچ مانده؛ چرا! هیچ‌چیز این دنیا دوام دائمی ندارد و هرچیزی بالاخره یک روزی تمام می‌شود. اما حقیقتا نیازمند تنفس و تردد در فضایی دیگرم‌. 

چیزی را از اینجا پاک می‌کنم؟ نه! در را می بندم؟ نه! شمایان دوست را رها می‌کنم؟ نه! شما من را رها می‌کنید؟ نمی‌دانم! جایی دیگر به نحوی دیگر ادامه می‌دهم؟ بله! آدرس را می‌دهم؟ با افتخار بله! چه دلیلی برای آمدن دارید؟ نمی‌دانم! فقط می‌دانم شرایط قرار است خیلی فرق بکند.

«آدرس کانال تلگرام»

برای حفظ ارتباط،‌ برخی پست‌ها کامنت خواهند داشت که طبعاً برای همه راحت نیست و محدود خواهد بود. متاسفانه از استفاده از ربات های پیام ناشناس هم معذورم. 

ولی اگر آمدید هرجا که خواستید راحت بپرید بیرون. تعارف معارف نداریم. 

مخلص همگی. 

۱۰ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۵ ۲۸ آذر ۹۹ ، ۱۲:۰۰
مهدی

دکتر قادری یکی از اون رفیقاییه که داشتنش برای هر آدمی غنیمته. کسی که وقتی هم‌صحبتش بشی ترجیح میدی زمان‌ هیچ وقت تموم نشه. فرقی نمیکنه باهاش از سینما صحبت کنی یا ادبیات. دربارۀ حوزه و روحانیت و ما فیهاش بحث کنی یا دانشگاه و جامعه و سیاست. اون چیزی که دنبالش هستی رو با زبون ساده و دل‌نشین برات میگه. حالا این رفیقِ دست به قلم ما که پزشک عمومی هم هست، به وعده‌ای که داده بود عمل کرده و بعد از کلی طبابت و مطالعه و تجربه‌های جور واجور از روز اول کرونا تا امروز، یه کتابچه راهنما نوشت برای این دوران و مواجهۀ ما با طغیان کرونا. با تجربه قبلی از استوری‌ها و پست‌ها و شناخت شخصی‌ای که ازش دارم میدونم برای نوشتنش خیلی زحمت کشیده. ولی خب... عجیب نیست که اونو رایگان در اختیار همه قرار داده. اگه تمایل داشتین دانلود کنین و بخونین. ضرر نداره.

----------------------------------

لینک سایت برای دانلود کتابچه

۱۸ نظر موافقین ۱۸ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۹ ، ۱۰:۵۰
مهدی

برای من که مدت‌هاست از جهانِ با شکوه شخصیت‌های داستانی دور شده‌ام نوشتن با جزئیات و شرح لازم، سخت است. چه رسد که پیوندی هم بین‌شان شکل دهم. از هر کدام‌شان که شب‌ها و هفته‌ها را همراه‌شان سپری کردم خاطراتی دور و مبهم یادم مانده. از علی عاشق‌پیشه فقط رندی‌اش، از کوره‌های آجر پزی آن طرف خانی‌آباد، فقط نامش. از هفت کور‌های گدا فقط شعارشان: خانی آبادی‌ها ذلیل نشین... هفت کور به یه پول... و از مه‌تاب، فقط آبشار موهای قهوه‌ای‌اش که پس از موشک‌باران، نقش روی بوم نقاشی شد. از ارمیای دیوانه نماز خواندنش توی کاباره را فراموش نکرده‌ام. هتکلیف بینوا را فقط با نیروهای عقده و خشم و انتقام یادم می‌آید. و اینکه تا هفته‌ها خوابم را به هم ریخته بود. همیشه مطمئن بودم پایانی تلخ‌تر از بلندی‌های بادگیر مگر می‌شود نوشت؟ تا اینکه با سرنوشت بی‌رحمانه‌ی جی گتسبی عاشق‌پیشه‌ روبرو شدم. و سرآخر، پس از مواجهه با ماجرای دکتر نون بود که فهمیدم شروع گره‌ی همه‌ی قصه‌های تلخ، سقوط همه‌ی شخصیت‌های پر اجر و قرب و حوادث متوالی یکی بدتر از دیگری، فقط در جایی شکل می‌گیرد که پای عشق و عاشقی وسط باشد. قهرمان‌ترین قهرمان‌ها در دو راهی نبرد میان عشق و وظیفه، همواره باخت داده‌اند و به قهقرا رفته‌اند... ولی دست‌کم نزد خودشان به خاطر انتخاب عشق، قهرمان مانده‌اند.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

به مناسبت چالش کتاب‌چین بلاگردون. ممنون از دعوت نسرین.

شخصیت‌ها مربوط می‌شوند به این کتاب‌ها: من او . بی‌وتن. بلندی‌های بادگیر. گتسبی بزرگ. دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد.

پ.ن: خیلی اعتماد به نفس می‌خواد کسی که ماه‌هاست کتاب دستش نگرفته بشینه پست درباره‌ی کتاب و کتاب‌خوانی بنویسه.

۳ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۹ ، ۱۰:۴۳
مهدی