سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

چهارشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۳۰ ب.ظ

تربیت‌های پدر

چهارشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۳۰ ب.ظ

یکم.

برادر بزرگم چندسالی هست اصلا رابطه خوبی با پدرم ندارد. خوب که چه عرض کنم،شکراب هم نه،اصلا رابطه‌ای ندارد! روزهایی رسیده که حتی جواب سلام پدر را نداده.مدتهاست عبور کرده‌ از برخوردهای تند،توقع‌های عجیب و غریب و شکستن کاسه کوزه‌ها بر سر کسی که هرچه دارد و ندارد از همان دارد. دوسه سال پیش، محمدطلوعی نویسنده کتاب تربیت‌های پدر،از دعواها و زاویه‌ها با بابایش که الهام‌بخش همین کتابش شده بود گفت.گفت که از روز ازل! پسرها با پدرها و پدرها با پسرها اختلاف و دعوا داشته‌اند. حکایت خانه ما یک طرفه است.دائم فکر می‌کنم چرا این پدر،از این پسر خسته نمی‌شود! چرا بهش نمی‌گوید دیگر سن بابای من را داری پاشو جمع کن برو جای دیگر زندگی کن! پدر، دیروز برای کاری صدایم کرد. گوشی موبایلش دستم بود. توی تلگرامش بودم تا فایلی را برایش باز کنم.(از پدیده‌های دهه چهارم انقلاب اسلامی،نصب فیلترشکن فرزند برای پدرش است) اتفاقی پیام‌ها و کانال‌هایش را دیدم. سه چهار کانال هواشناسی کوه را عضو بود. تعجب کردم. بعد پیام‌هایی را که برای برادرم فرستاده دیدم_(قارداش،مدام اهل کوه و اسکی و بحران و این صحبتاس)_ هربار که هوا بد بوده  و سایت‌ها و کانال‌ها هشدار هوای خراب داده‌اند و برادر، برنامه عشق و حال داشته، پدر پیام‌ها را برایش فوروارد کرده. مدام سوال کرده کجایی و کِی و چگونه‌ای؟ تیک‌های دوم خورده و بدون جواب مانده!

دوم.

عجیب است؛درست همین روزها که زندگی شبانه روزی‌ام صفت عبث را با تمام وجوهش ترسیم کرده به مهم‌ترین و سخت‌ترین دغدغه زندگی بشر می‌اندیشم! صبح‌ها تا ظهر می‌خوابم و عصرها تا پاسی از شب به جبر سربازی،نمایشگاهم.نمایشگاه،به طرز شگفت‌آوری پاتوق مادرپدرهای کالسکه‌ران است! و نگاه من به طرز ناگواری،قفل روی آنها! حرکات‌شان،توجه‌شان،رفتارشان،مواظبت‌هایشان..._بچه نیفته زمین،گم نشه توی شلوغی،بادکنکش نترکه_ کسی از بیرون ببیندم فکر می‌کند من اوتیسمی هستم که اینطوری بی‌حرکت زل زد‌ه‌ام به پدری و فرزندش،به مادری و کودکش. ریزتر هم می‌شوم. فکری‌تر. پسرم را لارج تربیت کنم یا بسته؟ درس‌خوان یا کاری؟ رهایش کنم یله بزرگ بشود یا مدام با تبلت مخصوص(قسمت آرک‌آنجل در فصل4 آینه سیاه) پیگیر امورش باشم؟ موهای دخترم را ریز ببافم یا درشت؟ دینی من درآری تربیت‌شان کنم یا منهای دین با اصول من درآری؟ برای پسرم به سبک پدرهای پیشین،بگویم سربازی نرفتم بلکه به فنا رفتم؟بگویم از یک رسیدم به منفی دو؟ _خدا کنه تا اونموقع ترقی آبرومندی کرده باشم_ به دخترم بگویم شب‌های تنهایی با دل روشن توی خیابان و مترو،بی وقفه _زلف بر باد مده_ گوش دادن را؟ بگویم بنویسد خاطرات روزانه و مهمش را؟ پسرم که بالغ شد برایش اول احکام بلوغ را بگویم یا صاف ازش بخواهم دنیایی که به قدر کافی گه هست را گه‌تر نکند؟ 

خنده دارد. رفتارم. افکارم. روزها و شب‌هایم. انگار آرزو هرچه دور دست‌تر باشد قلقلکش هم بیشتر!

بگذریم...

.

+ببینید و بشنوید.

موافقین ۱۸ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۰۲
مهدی

نظرات  (۵۴)

۰۲ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۴۳ نیوشا یعقوبی
اینایی که گفتین تو پست یعنی کم کم باید ازدواج کنین نیاز به تجربه نوع دیگه ای از لذت های زندگی دارین :) 
پاسخ:
نمیشه فقط بچه داشته باشم؟ :))
۰۲ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۰۹ واقعیت سوسک زده
من اگه یه بچه داشته باشم سعی می کنم قوه ی عاقله اش را بارور کنم ان وقت خودش هر تصمیمی گرفت بهش احترام میذارم .
پاسخ:
وقتی فعلیت‌های قوه عاقله‌ش با قوه عاقله شما زمین تا آسمون متفاوت باشه هم...؟ احترام که جای خود داره البته.  
1- جالب انگیز ناک بود...
2- شیشه روغن نشکنه!!
پاسخ:
شیشه روغن؟! 
واقعا چقدر خوب می شد این همه مدت مدام به جای توصیه به احسان و نیکی به پدر و مادر، می نشستیم ببینیم مشکل کجاست. راهکار و راه حل می دادیم و می دیدیم که خیلی از دلخوری ها عادی و طبیعیه کاملا. 

توی دین به نظرم یه حداقلی هست( منظورم اینه دیگه ته ماجرا نه که این اخلاق حداقلی باشه) از اخلاقیات که مبناش اینه که اگر همه راه ها رو رفتی و از همه تکنیک ها و روش های درست هم استفاده کردی و حل نشد، تو این شرایط، با همه سختیش، ولی کار راحت تر ادب و احترامه در مجموع. ولی دوستان برمی دارن از کل این پروسه فقط ادب و احترام تهشو بولد می کنن و اون همه راه حل و تکنیک و روش و... می مونه رو هوا.
پاسخ:
حتی این نوشته‌های بی سر و ته منم جدی می‌گیری شما! :/ :))
۰۲ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۳۷ خانم کوچیک
گاهی فکر می‌کنم باید می‌گفت و ما انسان را در شک و تردیدهای بی‌پایانی خلق کردیم.

پاسخ:
تردید که مادر دانستنه. 
زلف و بر باد مده تا ندهی بر بادم.
یه طوری می‌خونه نامجو انگار زلف رو بر باد داده معشوق.  برا همین صداش درست نمیاد. هی قطع و وصل میشه. 
پاسخ:
انگار زلف رو بر باد نداده، به باد داده.
۰۲ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۱۴ آسـوکـآ آآ
واقعا نمیدونم راجع به این چیزها
اما موهای دخترتون رو درشت ببافید
زیباتره
پاسخ:
چشم.
چرادینی غیر من دراری نداری توش؟
خوب دینی اصولی چی پس؟

قسمت اول واقعا حس بدی بهم داد
میدونم قاعدتا داداشت هم دلایل خودش رو داره
ولی انگار ادم نمیتونه ناخوادآگاه مقصرش نکنه
بابای ادم اخه...
پاسخ:
دینی غیر من دراری از کجام بیارم؟ صاحابش تحویل نمی‌گیره فعلا.

خیلی حس بدی داره.من همش سوزش سینه می‌گیرم!
۰۲ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۳۵ ...:: بخاری ::...
خیلی ناخودآگاه لبخند زدم!!
پاسخ:
:)
مستدام.
سکوت و کوتاه اومدن پدرت بهترین و عاقلانه‌ترین کار ممکنه، چون یقینا تحمل بودنش از تحمل نبودنش براشون خیلی اسون تره.
+ کلیپ خیلی خوب بود ولی سلیقه‌ی موسیقیایی‌تون نابودم کرد:))


پاسخ:
واقعا تا کجا؟ من فکر میکنم هرکاری لازم بوده و تونسته انجام داده تا این آدم رو تحویل جامعه بده. باقیش دیگه ...! 
خیلی هم آبادگره سلیقه‌م. دل بدید بهش نه گوش. :))
این دومین پستی هست که از این وبلاگ خوندم
+ به دلم نشست :)
پاسخ:
دیگه بیشتر از دوتا تضمین نمیدم :))
ممنون که به دلت نشست. 
---
شما هم اینستا ره رها کن بره رئیس
جنبه دیگر ماجرا: چرا آدم ها اینهمه به فرزند داشتن علاقه دارن؟! و چرا این قضیه اینقدر براشون مهمه؟!
پاسخ:
چیزیه که اون بالایی توی غریزه آدم کاشته. مثل میل به غذا خوردن و نفس کشیدن. اینکه ما داریم دستکاریش می‌کنیم هم نتونسته حذفش کنه از غریزمون. 
نوشته شما مشت نمونه خرواره....
پاسخ:
:)) 
عجبا! من با یه قاچ هندونه هم سردیم میکنه‌ها!  
تا اونجایی که خانواده حفظ بشه ، پدرتون این سختی رو تحمل میکنه تا بچه‌اش ول نکنه بره؛ بعضی ادمها وقتی بریدن بریدن دیگه.این پستتون بعضی زخم‌هام رو تازه کرد‌‌.

+ اولش فقط داشتم می‌خندیدم اخه اصلا انتظار شنیدن اهنگ اینجوری رو نداشتم:))

پاسخ:
عه؟ حالا که زخم ها تازه شد جا داره با یه پست دیگه نمک هم بپاشم :/ 
 شما هم بخندید به حال نزار ما :/ 
۰۳ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۰۴ علی زیرایی
عالی بود ممنون
پاسخ:
داداش اینجوری فایده نداره ها! از من گفتن. 
لعنتی... :-(
پاسخ:
:) 
خیلی خیلی خیلی وحشتناک میتونه باشه تربیت یه بچه مخصوصا اینکه پدر و مادر های ما انقدر با علم روانشناسی مثل نسل های من و شما اشنا نبودن و ما هستیم و هی داریم میبینیم میگن فلان رفتار و کار طرف ریشه تو بچگیش داشته 
پاسخ:
 الآنم که آشنا شدیم همچین گل سر سبدی تحویل جامعه نمی‌دیم! 
بعد همون نسل نا آشنا کلی آدم به درد بخور تحویل داده‌. 
میفرماد :
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
+سبز باش سرباز :)
پاسخ:
فقط قرمز
اکثر پدر مادرا یه عشق بی انتهایی نسبت به بچه هاشون دارن که حتی حاضرن زندگی خودشون رو واسه بچه شون فدا کنن و این واسه کسی که به قول خودشون هنوز بچه دار نشده :دی قابل درک نیست۰
فیلم و آهنگش خیلی خوب بود به دلم نشست :)
پاسخ:
:) مخلصیم. 
واقعا هدفتون از نوشتن اون پستی که در مورد مهربونی توش حرف زده بودید چی بود؟:))

باشه:))
پاسخ:
مگه هر دکتری به توصیه‌های خودش عمل میکنه؟ :))
۰۳ خرداد ۹۷ ، ۰۹:۱۸ میرزا مهدی
سلام حاج مهدی! 
یکم: امیدوارم برادرت دیرو متوجهِ رفتارش نشه.
دویُم:امیدوارم دیر تصمیم به نوع پرورش و بعد آموزش فرزند نداشته ات نشی..
سیُم: امروزه روز دیر متوجه شدن، شده به جور هنجار شکنی.... یا ساختارشکنیه رفتاری...هیچ تخصصی در این زمینه ندارم اما این مدل ساختار شکنی های "دیر" گفتن، متوجه شدن، پذیرفتن، رفتار کردن، و اعمال کردن ها عجین شدن با ساختارشکنیه محسن نامجو در عرصه ی موسیقیه سنتی کلاسیک پاپ قرو قاطی راک..:D (کلا نمیدونم چی گفتم)
پاسخ:
سلام. سر سیُمی دیگه عنان از کف دادم :))
اصلش ازونجایی دیر میشه که موهام بره سمت سفیدی و تازه به مرحله شیشه شیر دست گرفتن برسم. 
با توجه به جواب کامنت نیوشا باید خدمتتون عرض کنم یک عدد دختر مهربونم، خرج اضافی ندارم، فوقش یه هزینه ارشد و دکترا به اضافه جهیزیه دارم و آماده برا فرزندخواندگی. پرتوقع نیستم سالی دو بار سفر خارج از ایران کافیه برام. از همه مهمتر برا صاحب دختر شدن مجبور ازدواج هم نیستین و از همه مهمترتر دخترم، دختر هم دلسوز پدره اوصولا.!
سر پول تو جیبی هم به توافق میرسیم.
پاسخ:
:))
همه آرزوهام اینجوری میره به باد! نیومده باید شوهر کنی بری! :))
عاره یه نفر یه شیشه روغن داشت
بعد هی داشت به این فکر میکرد که اینو ببره بفروشه و با پولش فلان چیز رو بخره بعد اون رو ببره یا جای دیگه به چندبرابر قیمت بفروشه بعد بیاد سرمایه گذاری کنه و وضعش خوب بشه و خونه بخره و گوسفند و اسب و تجارت و در همین حین که داشت وضعش خوب میشد یهویی جوگیر میشه و از حالت درازکش بلند میشه از شدت شوق که ناگهان پایش میخورد به شیشه روغن و شیشه میشکنه و روغن میریزه
پاسخ:
داشتیم؟ :/ موقع فیش‌نویسی اینجوری کنایه نمیزنی‌ها! :))
شاید اگر هرکسی جنس محبتش، در نوع خودش درک میشد، انقدر درگیری و شکاف بین نسل‌ها دیده نمیشد...

اتفاقا دیشب بحثی شد که اصلا دختر دار شویم یا پسر دار!
و اینکه تربیت کدوم جنس سخت تره...!
و در ادامه حرف‌های شما برای تربیت...

و در آخر هم بحثی ابتر که گفتیم ما کار خودمان را کنیم و خدا هم کار خودش را...

+ شباهنگ؛
منم همینجوری بودم...
موندگار میشین... :)

پاسخ:
غیر از بحث محبت و درک کافی. سیستم و نظام تربیتی‌مون که بازگشت مستقیم به سیستم فشل اقتصادی/شغلی/تحصیلی داره فرزند رو تنبل و پر توقع بار میاره. چرا پدر و مادر باید تا n سال نوری خرج بچه‌شون رو بدن!

+شباهنگ،ایشون مزاحم میکنن. 
این صبوری پدرها بیشتر اوقات مدیون صبوریه مادرهاست, بچه ها هر وقت اشتباه کنن این چشم پوشیه مادرها, صبر پدرها رو.کنترل  یا به عبارتی زیاد میکنه
پاسخ:
آره واللا من که بعید میدونم تنهایی بتونم اینطوری صبوری کنم! 
:)))
پاسخ:
شاعر میگه
صدای وحی به گوشم نمی‌رسد زیرا
حریم سینه، پر از خنده‌های مستانه‌ست

دوماد سرخونه دوست ندارین؟؟ :))
پاسخ:
هیچی دیگه! اهداف شومت مشخص شد! :))
شما که با دین و ایمانی چرا آخه؟؟!! 
شما صاحب فرزند میشی بخاطر خودت میگم حاجی :)
پاسخ:
میگن بچه تا چهارپنج سالگی خوبه باقیش میشه آیینه دق :))
۰۳ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۲۲ یه دوست خواننده
اقای دکتر گفتن شما حرفه ای تدوین میکنید . تو وبتان هم خواهید گفت - میشه بگید لطفا  قصدتان اموزشه یا نه . ضمنا نباید صفت ( اوتیسم ) رو بکار میبردید . ماشااله فرهنگ لغاتمان بی نهایت صفت داره که این معنی رو برسونه . منتظر تدوین تان هستم .
پاسخ:
به دکتر بگید بره دکتر. بعد الان چی شد دقیقا؟ :)) اوتیسم رو تدوین کنم؟

آموزش دادن برای کسیه که سالهای سال تجربه داشته باشه. من اولِ اولِ مسیرم و درحال یادگیری.
تربیت من خوبه ها :)
دلم اندازه گنگیشکه، شما فک کن سه سالمه اصلا من همیشه سه سالمه! 
پاسخ:
:)))
روت میشه به دیگران بگی پدرخوندم آخونده؟ نه روت میشه؟ من چجوری بی خیالت کنم! :))
نه ولی ما رو قشر روحانیت حساب دیگه‌ای باز می‌کردیم که الان زدید حساب‌ها رو مسدود کردید:)))
پاسخ:
تعجب میکنم چطوری تا الان باز مونده بود! :))
خیلی‌هاش قبلا بسته شده ، اینم ته مونده‌اش بود که شما زحمتش رو کشیدید:))
پاسخ:
کار رو آن کرد که تمام کرد! 
۰۳ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۴۴ همون دوست خواننده
تدوین رو میخواستم یاد بگیرم ولی اینکه نوشتید مثل یه اوتیسمی ......- من باب اطلاع بگم خیلی از خانواده هایی که بچه های اوتیسمی دارن میدونن که این بچه ها از عقب افتاده ومنگول وووو هم عقب ترن - خودمونو که نباید گول بزنیم - ضریب هوشی بعضی از این بچه ها زیر هفتاده . برای بعضی ها اوتیسم از فحش هم بدتره . 
پاسخ:
تدوین زیبایی شناسانه چند شاخه داره.فیلم. سریال. مستند. تیزر و کلیپ. یادگیری تئوریش با چند جلسه کلاس که جاهای مختلف(بیشتر تهران) برگزار میکنن حاصل میشه. نرم افزارها رو میشه با همون کلاس ها یا آموزش های مجازی یاد گرفت.اما مهارت و تخصص کامل،با کار و تجربه و مطالعه و دیدن، به دست میاد. 

اوتیسم هم فحش نیست به خدا :/ 
امیدوارم وقتی برادرت به خودش میاد دیر نشده باشه
پاسخ:
توکل بر خدا :/ 
۰۴ خرداد ۹۷ ، ۰۳:۰۴ 1 بنده ی خدا
یه وقتایی واقعا ادم تو اینکه کار درست دقیقا چیه میمونه.اینکه چه تصمیمی بگیره یا رفتاری بکنه که بعدش پشیمونی نباشه.به معنای واقعی کلمه این وقتا فقط خود خدا میتونه آدمو جای درست ببره.که ادم مشورتاشو بکنه فکراشو بکنه بقیشو بسپره دست خدا.
1-همه ی ما بی توجهی های کوچیک و بزرگی داریم نسبت به والدینمون ولی متوجه شکستنشون نمیشیم.از منی که عادت ندارم به مادرم تلفن کنم (کلا عادت به تماس تلفنی ندارم)تا اخوی شما که پیامارو سین میکنه جواب نمیده. و عمیقا از خدا میخوام بچه ای مثل خودم نصیبم نکنه که قطعا تحملشو ندارم
پاسخ:
یهو به خودمون میایم می‌بینیم دیگه نیستن. اونوقت دیگه حسرت و سوختن و کاریشم نمیشه کرد.
سلام 
من از خوندن نوشته تون فقط دلم گرفت ... کاش همه چی درست بشه 
پاسخ:
سلام
میشه ایشالا
خیر فقط ابومسلم خراسان😂

پاسخ:
من باید یه بسته ویژه از بیان درخواست بدم برای رمزگشایی کامنتا! 
سلام
ما هم دور و برمون یه نفر رو داریم که این طوری با پدرش و ایضا بقیه رفتار میکنه. اما هیچی زندگیش درست نیست.
به نظرم همون تیک دوم رو پدرتون دوست دارن. بازم بچه م توی کوه سختش نمیشه...
طفلک پدرتون! 
پاسخ:
سلام 
برادر من که وضعیت خیلی خوبی داره :/ خدا ختم بخیر کنه! 
دو تومن کارت به کارت کنید دست از سرتون وردارم :))
پاسخ:
خب دخترم..خوبی؟ کی میای اتاق جدیدت رو نشونت بدیم
۰۴ خرداد ۹۷ ، ۱۶:۲۷ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
کاش بشه یه کاری برای برادرتون بکنین!
پاسخ:
جز نگهداری از حرمت کوچیکتر بزرگتری کاری ازم برنمیاد.
 رفتار داداش بزرگه نزاشت رو بقیه ی پست تمرکز کنم ...خیلی ناراحت شدم و بغض کردم چون ی مدت درد این کدورتو برای مدتی تو خونواده از نزدیک دیده بودم خداروشکر الان همه چی خوبه....
داداشتون هم احتمالا توقعات و انتظارات حالا یا ب حق یا ناحق از پدرتون داشتن یا دارن ان شالله ک هرچه زودتر حل بشه و برگرده ب صراط مستقیم:)
پاسخ:
فکر کنم اگه این پست و کامنتاش رو بخونه یه تلنگرکی بخوره! 
قدیما میگفتن سیاست پدر و مادر نمیشناسه الان پول هم اضافه شده پدر جان :))
پاسخ:
همینطور است فرزندم
اصلا فارغ از مساله اخوی، داشتم فکر میکردم چجوری میشه اینجور پدری رو از دور اولویتا کنار گذاشت به صرف اختلاف عقیده و سایر مواردی که ما نمیدونیم!
گرچه به نظرم الان اگه بابا اینجا بودن و قرار بود بنویسن و جواب بدن، ما یه بُعد کاملا متفاوت و دور از انتظار ماجرارو شاهد میبودیم
همینطور اگه اخوی اون چیزی که ته اعماق وجودشون بود رو میومدن مینوشتن!
منظورم اینه که... مثل رابطه بنده و خدا میمونه، اصطکاک هست، لجبازی، سکوت...ولی نه خدا بیخیال میشه، هم بنده ته دلش مطمئنه که یکی هست با وجود همه ادا و اطوارا، هنوز هست، ته دلش خودش میدونه داستان از چه قراره...
...
نگران نباش سید! دختر دار که بشی، یه سری تزهای قبلی بصورت اتوماتیک تعدیل میشن، یه سری چیزای جدیدم اتوماتیک اضافه میشن، توضیحشون الان سخته:دی مضاف بر همه اینا، اون دختری دختر نگارنده اینجا بشه، چه مورد الفو روش اجرا کنی چه ب، بلده چیکار کنه خودش!:دی
پاسخ:
تعبیر جالبی بود. منم تا حد زیادی همین فکرو میکنم. چون سر بزنگاه‌های خاص، واکنش‌های خاص هم دیدم.
و اینکه نگران نیستم از شدنش. نگرانم از نشدنش :)) :/ 
۰۴ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۲۵ سید رمضان حسینی
کامنتا رو بعد پست خوندم و یاد این پست خودتون افتادم:
http://days-of-new.blog.ir/1397/02/03/%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%AF%D8%B1
بگذریم. ان‌شاالله به حق همین شب‌های عزیز این مشکل در کمال عافیت به خیر و خوشی حل شه. یادمون باشه شب قدر براش دعا کنیم.
پاسخ:
آخ آخ آره! خودشه! 
چقدر غمگین بود شماره یک. مشخصه چه پدر عاقل و مهربونی دارید. شاید برادرتون ازدواج که کرد و بچه دار شدن از رفتارش پشیمون بشه.
یه چیزی برام ثابت شده ست توی تربیت بچه، اونم اینکه وقتی سفت و سخت میگی بچه دار که شدم ال میکنم و بل میکنم و بهترین تربیت رو میکنم و ادعا میشه، گند میزنی. خیلی ها هستن آدم حسابی و درجه یک، اون وقت بچه هاشون ... 
میگن حتما بگید به لطف خدا تلاشمو میکنم، خداست که کمک میکنه و از این حرفای حاج آقاها بالا منبر:دی
من هروقت میام وب شما، تعداد کامنت ها خیلی برام حسادت برانگیزه یه جورایی با این تعداد کامنت تو این اوضاع کساد وبلاگ نویسی، شاخ وبلاگ نویس ها حساب میشید 😁😁
پاسخ:
اصلا با آدم‌حسابی هایی که بچه‌هاشون گند زدن یاد شخصیت خاصی نیفتادم :))
نه بابا شاخا رو ندیدید هنوز :)) اتفاقا نشون نمیده ولی خوب بازارش گرم مونده اینجا.
چقدر این برادرهای بزرگتر چندش و مسخره‌ان آخه. خدا نسلشونو بپوکونه ایشالاع. -_-
پاسخ:
:| محمدعلی جان به اعصاب خودت مثلث باش. نفرین نکن. 
اینجوری که به هلما گفتین فرزندم, شبیه کشیش یا پدر روحانی بود, نکنه از روحانیت اسلامی بزنید تو کار پدر روحانی دییییی
پاسخ:
پدر روحانی دییییی؟ :| 
۰۶ خرداد ۹۷ ، ۰۶:۴۴ 🔹🔹نیلگون 🔹🔹
اینکه فقط پدرها با پسرهاشون مشکل دارن رو موافق نیستم.
خیلی از پدرها با دختراشونم مشکل دارن.خیلی هم بیخود و بی جهت.
دیدم که میگم.

مامان ها خوبن.همیشه،برای همه به یه اندازه هستن. محبتشون انتها نداره.
پدرها.خوبن.اما کاش خوب تَر باشن.یعنی اون محبت دروغی و نگرانی همیشگی رو هویدا کنند.میدونی؟مسئولیت پدرها خیلی سنگین تره...
پاسخ:
البته که ننوشتم «فقط». 
چشم از همه پدرها درخواست میکنیم خوب تر بشن به سمت ما! :) 
۰۶ خرداد ۹۷ ، ۰۶:۴۹ 🔹🔹نیلگون 🔹🔹
محبت درونی رو گوشی دروغی ! تایپ کرده :/ :))
پاسخ:
متوجه شدم . والا بلاک میشد کامنت :)) 
۱۱ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۴۹ פـریـر بانو
واقعیتش ما نمی‌دونیم اصل ماجرا رو، دلیل سرد شدن‌های برادر و اینکه کی و چی مقصر ماجراست اما... با خوندن قسمت اول و رسیدن به آخرش انگار یکی قلبم رو محکم فشار داد. دردناکه... :((
و امیدوارم هرچه زودتر اوضاع خوب شه.

این فکرهایی که گفتین به سر همه می‌زنه. مگه می‌شه نزنه؟ مگه می‌شه از یه جایی به بعد بچه‌ها رو ببینی و به خودت و آینده و مامان/بابا شدنت فکر نکنی؟ خیلی صحنه‌ها آدم رو به آینده‌ای که هنوز نیومده پرت می‌کنن و ما دنبال یه تصویر مشابه ازش تو اون ابهام می‌گردیم که بازیگرهای اصلیش هم خودمون باشیم. قشنگ و دل‌گیره این احساس؛ چون همیشه در کنار تمام فکرها، دلهره‌ی اتفاق نیفتادن لحظه‌های خوب یا اتفاق افتادن لحظه‌های بد رو داری...

دعاگوی حاج مهدی هستیم. ایشالا اتفاقات خوب به زودی براتون رقم بخوره. یه روزی هم میاد نشستین تو خونه پیش خانوم‌بچه‌ها و اصلا یادتون نمیاد این روزها رو :))

:: فیلم چه خوب بود. حس و حال غربیی داره. ولی کاش آهنگش بی‌کلام بود. :)) اون سوت‌‌زدن‌هاش رو دوست دارم ولی...
پاسخ:
واقعا این حجم اهانت به نامجو رو دیگه بر نمی تابم . فقط سوت زدنش؟؟ :))) 

شیرینی و شام ما رو بده بریم دیگه . ما هم دعاگوی شما و آقا داماد خوشبخت هستیم D:
متن عالی بود :)
در جواب اون کامنت درباره اوتیسم(همه کامنتارا میخونم:))) )  من چندسالیه که درباره بچه های اوتیسم میخونم و تحقیق میکنم اتفاقا خیلی هم دوستشون دارم محض اطلاع این بچه ها فوق العاده باهوشند فوق العاده درواقع تو نخبه هایی مثل انیشتین هم بعضی خصوصیات بچه های اوتیسم هست درواقع مرز بین انسان نخبه(نه باهوش) با ادمای معمولی میشه اوتیسم
پاسخ:
ممنون :)
همشون؟! فکر کنم مثل بقیه هوشای متفاوت دارن. از ضعیف تا عالی. انیشتین بدبخت رو هم اوتیسمی کردی رفت؟ :))
نه بابا تحقیق کردم که میگم بله متفاوتند انیشتین خودی ناراحت نمیشه :)
پاسخ:
اوه! باشه :)) 
۱۲ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۱۴ פـریـر بانو
با نهایت شرمساری نوشتم. چیکار کنم خب؟ از این دل ای دل ای گفتنش خوشم نمیاد. هرکاری می‌کنم نمی‌شه دوستش داشته‌باشم. (نگاه مظلوم) ولی خدایی سوتش خیلی خوبه :))

اصلنشم شیرینی نمی‌دم. شیرینی چی بدم؟ هی شیرینی می‌خوان، هی شیرینی می‌خوان، هی شیرینی می‌خوان. (اون گیف روحانی که تو جاش می‌پرید و دستش رو تکون می‌داد) :)))
پاسخ:
:)) این شیرینی رو دیگه شما نمیدی ما می‌گیریم. 
۲۰ خرداد ۹۷ ، ۰۳:۴۴ مداحی جدید
این پسری ک شما میفرمایید رو باید وقتی طوفان میاد بزاری بره شاید با باد رفت دیگه برنگشت. 

در ضمن آخرش از نامجو اصلا جالب نبود .
پاسخ:
جدید چی داری خب معرفی کن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">