سفره عجیب و پیچیده انقلاب
یه آدم شصت یا نهایت هفتاد کیلیوییه. با قیافه معمولی که سنشو کمتر از چیزی که هست نشون میده. چند تا خونه و مغازه لباسفروشی داره که اجاره داده. ماهی نزدیک به دویست میلیون از اجارههاش درآمد داره که برای خرج و مخارج روزمرشه. درآمد اصلیش روی بالا پایین شدن قیمتاس. پاتوقش منوچهری و سبزه میدونه نه روی زمین از زیر زمین. سکه، دلار، ماشین، هرچی که قیمتش قراره بالا و پایین بشه رو میدونه و سر موقع میخره و به وقتش میفروشه. تالیسمان گرفت ۸۰۰ تومن، فروخت ۱/۲۰۰. لکسس خرید ۱/۶۰۰ فروخت ۲/۲۰۰. «گاهی پیش میاد رفاقتی به بعضی رفقاش پالس میده که برید سراغ دلار، حالا برو بورس ، حالا از بورس در بیا برو سکه...». سوادش مدرک فوق لیسانسیه که با شیشلیک دادن به کلاس و استاد دانشگاه آزادِ اطراف تهران گرفته. به شدت مخالف حکومت جمهوری اسلامیه. به شدت! به شدت! همه جا و همه کس رو از بالا تا پایین فحش میده. به قدری بیپرواس که همه بهش میگن بابا یواش! میگیرن میبرنتها! ولی نبردنش تا حالا. تا اینجا همه چی عادی بود و قصه تکراری. تازگیها وسط خوشی بوده و سوتی داده و خیلی اتفاقی فهمیدن رفیق جینگش معاون وزارت و خود وزیره. که نه تنها باهمن. بلکه پشت هم نماز خوندن. بلکه باهم شنا هم کردن. استخر که جایی باز نیست. همون خصوصیا که ماها نداریم.
پ.ن:
این قصه واقعی یه نفر بود. از بین قصه های هزار هزار دلالی که با همراهی دولت دارن این مملکت رو می چلونن. گفتم به بهونه موج مسخره پایین اومدن دلار و ربط دادنش به بایدن و ترامپ، تعریفش کنم.
بیچاره مردم.
خیلی وقته فهمیدم این همه فساد کلا از همون بالاهاست. منتها یک قانون نانوشته ای در اینجا هست که دزدهای کوچیک رو میگیرن و مجازات میکنن ولی هر چی دزدی بزرگتر باشه مجازاتش هم کمتره