سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۳۰ ق.ظ

دیو و دلبر*

شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۳۰ ق.ظ

تصویر اول

بعد از طی مسیری طولانی و پر شیب، به قله‌ی کَهار رسیدیم ولی به ناز نه! از اولش هم اهل ناز نبودیم. مخصوصا که مسیرش از کهار برای برنامه‌ی یک‌روزه خیلی سنگین بود.

صعود هرچی در اتفاع بیشتری باشه و با سختی بیشتر، به آدم بهتر و قشنگ‌تر یادآوری می‌کنه که «نقطه‌ای» بیش نیست. روی قله، توی ارتفاع چهارهزار متری که بعد از شیش هفت ساعت چالش فیزیکی و روحی بهش رسیده بودیم، دوتا زاویه دید داشتیم. اول، زمین وسیعی که زیر پای ما و پایین‌تر و کوچک‌تر از ما به نظر می‌رسید. دوم، افق بی‌کرانی که رشته‌کوه‌ها و قله‌های بلندتر رو در خودش جا داده بود و بالاتر از ما بود. آزادکوه، علم کوه، خودِ ناز و باقی قله های رفیع تر و خشن تر، بدجوری به جمع ما که از خستگی، وا رفته بودیم نیشخند میزدن.

تصویر دوم

با یه جمع کاملا غریبه، سفر و برنامه رو در 4 صبح شروع کردم. آشناترین فرد اون جمع،کسی بود که بیست روز پیش باهاش آشنا شده بودم. موقع آشنا شدن و معرفی جمع، اتفاق جالبی افتاد...

«فلانی هستم دانشجوی خواجه نصیر، فلانی هستم دانشجوی برق شریف، فلانی هستم عمران تهران، فلانی هستم برق علم و صنعت، فلانی شیمی امپریال کالج لندن، حاج مهدی هستم حوزه علمیه قم.»

- عمران تهران: واقعا؟؟ نه! واقعا؟؟

- امپریال کالج: زود گفتی حاج مهدی!

- عمران تهران: سر کاریه؟! نه دیگه ریش که داری انگشترم دستته! آخوندی دیگه!

هم اون از حضور من متعجب بود. هم من ماتم گرفته بودم از همراهی با این همه بچه خرخون باهوش نخبه.

یخ محفل، اونجایی باز شد که عمران تهران توی ماشین گفت توی تصور من «آخوندا شکم گنده و مفت خور» هستن. قبل اینکه بخندم گفتم ای بابا بی ادب باشه که به مشکل میخوریم! بعد، امپریال کالج، چوب دستیش رو برداشت رو به عمران تهران گفت: «زر نزنا!». گفتم ای بابا حامی منم که بی ادبه!

درست مثل مسیر کوه نوردی، شروع و تعامل خوبی نداشتیم، ولی ادامه و پایانش عالی بود. یاد دو راه حل برای یک مسئله کیارستمی افتادم که مثلا توی تصویر اول، دارم به عمران تهرانی میگم یکی بگه شکم گنده که چربی هاش از بند کوله لمبر نکرده باشه! یکی بگه مفت خور که لیوان چاییش رو هم هم نوردش تامین نکرده باشه! اونم بگه شیر نفت توی جیب شماست و چه وچه و همینجوری کل کل و متلک تا آخر مسیر. و تصویر دوم اتفاقی که افتاد و من و عمران تهرانی بیشترین گپ و گفت رو توی مسیر داشتیم و بیشترین سلفی رو باهم گرفتیم و بیشترین شوخی و خنده رو باهم رقم زدیم.   

تصویر سوم

----------------------------------------------------------------------------------------------------

* کهار و ناز،دو تا قله در نزدیکی هم هستن در حوالی جاده چالوس. از وقتی باهاشون آشنا شدم یاد عنوان افتادم.

میخواستیم دوتاشون رو فتح کنیم ولی ناز، راه نداد! عکس دوم و سوم،تصویر قله ناز از موقعیت قله کهاره.

طبق جی پی اس،ارتفاع کهار 4050 متر و ناز 4100 متر است.

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۰۷

نظرات  (۳۱)

داشتم فکر میکردم که وقتی اسم یکیش ناز بوده چرا اسم اون یکی عشوه نبوده واقعا؟
.

رفقای خرخونی داری ولیا.
پاسخ:
ناز و عشوه؟ اونوقت توقع داشتی کسی ازینا بالا بره؟ :))
.
رفقای من نبودن. ولی شدن.
۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۰۲ ماهی کوچولو
چه جماعت درس خونی
و اینکه چرا انقدر عجیبه واسه همه؟ اتفاقا نسل جدید روحانیت شبیه شما زیاد داره! عین چادریای نسل جدید! قدیما چادریا سرتاپا مشکی یا حداقل تیره میپوشیدن الان روسری و کیف فسفری ست میکنن با چادر :| :دی این برای یکسریام تو چشمه شدیدا مثلا دختر دخترخاله عمه من! که متولد و بزرگ شده آمریکاست میگفت یادمه اون اولا می اومدم ایران اکثریت تیره میپوشیدن و تمام چادری ها ترسناک بودن الان اینطور نیست :) خیلی پوشش همه رنگی تر شده بعد که این رو گفت یادم اومد راست میگه ها من تا مدت ها فکر چادر سر کردنم برام ناممکن بود بخاطر اینکه از رنگ مشکی متنفرم :) 
پاسخ:
درس خون که منم. اینا گاوخون بودن :))
خب این زیادی که شما میگی رو همه ندیدن هنوز. صنف ما همینجوری اقلیت هست حضور اجتماعیش هم خیلی اقلیت تر!
وقتی خودتونو معرفی میکنید واقعا از حاج استفاده میکنین؟؟!!!!

پاسخ:
خیر. من هرطوری معرفی کنم بازم همه جا حاج مهدی صدا میکنن :)) حتی آقای پدر در خانه!
مگه عمران تهران درست نمیگه؟! D:
پاسخ:
میگم امپریال کالج لندن بیاد سراغتا! D: چوب دستی آلبالو داشت 2 متر!
۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۸ 1 بنده ی خدا
😐 ملت یجوری درس میخونن که انگار نه انگار اخر عاقبت هممون یه وجب خاکه.
خیلی خوبه که میتونید با یه جمع نااشنا سفر برید و خوش بگذرونید.
اون دید مال روحانی های نسل قبل بود.نمیگم درسته ولی اونجاپررنگ تر بود ولی این نسل نه زیاد
پاسخ:
وَاللا!

قبلا نمیتونستم. تازگیا تونستم :))
۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۴۳ واقعیت سوسک زده
کامنت من فیلتر شده انگار 
پاسخ:
فیلتر چی؟! کامنتی دریافت ننمودم از شما.
۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۵۲ واقعیت سوسک زده
نخیر ، بنده کامنت گذاشته بودم :/
پاسخ:
به همین کوه کهار، کامنتی نیست. هرزنامه رو هم نگاه کردم چیزی نبود.
۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۰۵ واقعیت سوسک زده
:/
پاسخ:
حالا حاضر نیستید همون کامنتو دوباره بذارید؟؟ :| :|
۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۳۲ واقعیت سوسک زده
خیر :/
پاسخ:
:|
این نوع تعجب رو موقع دیدن شما تجربه کردم پس بهشون حق میدم :))
قبلا هم ماتم گرفته بودین از همراهی من خرخونِ باهوشِ نخبه؟ :))))) مزاح بود حاج مهدی. جسارت نمی کنم حضورتون
پاسخ:
نه اشتباه نکنین. تعجب این رفیق‌مون برای ظاهر ماجرا نبود. ماتم گرفته بود بس که ارادتش به روحانیت زیاد بود! :))
واللا شما رونمایی نکردید از نخبگی و باهوشی و خرخونی D: والا چه بسا ماتم می‌گرفتم.
یادم رفت بگم عجب جای زیباییه اینجا
فوق العاده اس 
پاسخ:
بس که حاشیه رفتم اصل مطلب جا موند!
نمیدونم هنرستان بودیم یا اوایل دانشگاه
نمیدونم با بچه ها رفته بودیم نمایشگاه یا یه جا دیگه
 (مثل باباشاه توی قهوه تلخ شد :-D)
به هر حال
یه روحانی توی غرفه فروش بازی وایساده بود داشت توضیح میداد در مورد یکی از بازی های ایرانی
بعد دوستم تعجب کرده بود که یعنی چی اخه اخوند داره بازی توضیح میده؟
گفتم خوب ادمه دیگه
تو اطلاعات در مورد بازیا نداری مگه؟
اونم یه ادمه فقط به عنوان مسیر علمی یا شغلی یا جفتش تحصیل توی حوزه رو انتخاب کرده 

قیافه اش شبیه نئو شده بود وقتی تازه در مورد واقعیت جهان ماتریکس فهمیده بود :-D
همچین متعجببببببب

ولی بعده ها فهمیدم جمله ام تا بیخ توی باورهاش فرو رفته
پاسخ:
:))
چقدر روشنفکر بودی زمان هنرستان یا اوایل دانشگاهت!
پس چرا اینطوری شدی آخه D:
۱.شهدای نارگیل۲ ؟
۲.زشت نباشه انقد درس میخونن ها !!

۳.ولی ما همه انسانیم دیگه!اخوند ودکتر و مهندس!
پاسخ:
1. خیر، به گروه نازیسم نامگذاری شد که بعدا جریانش رو میگم.
2. زشته واقعا! قباحت داره.
3. هر آخوندی توی این مملکت هست،ارث بابای ملت رو بالا کشیده :))
۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۰۸ گمـــــــشده :)
خدا قوت
عکساتون خیلی قشنگه

پاسخ:
خیلی ممنونم!
حالا اول بذار  یه بار با هم صحبت کنیم
بعد قیافه خودتم شبیه نئو میشه در همون سکانس نامبرده :-D
پاسخ:
نگرفتی پینت بال دیگه! هی حواله میدی به ناکجاوقت!
خوش‌به حالتون خوش به حالتون خوش به حالتوووووون[پلک ها را روی هم فشار داده و کوفتتون شود ریزی در دل می‌گوید]
منم کوه می‌خواااااااام!

البته دو هفته پیش بودم|:

پاسخ:
:))
به گروه نارگیل بپیوندید تا دیگران به شما کوفتتون بشه بگویند.
با عرض معذرت تمام جالبی ی این پست فقط برام عکساش بود!!

چون آدمایی که همه رو با یه چوب میرونن رو درک نمی کنم و گاها به نظرم کم خردن حتی اگه از نظر همه نخبه باشن!!!!

پاسخ:
:)) مقصر مگه من بودم؟ نوشتم دیگه به خوبی و خوشی تموم شد.
نه شما که مقصر نبودین، بعضی فاعل های این پست نچسب بودن و غیر جالب! :/

در کل امیدوارم این دید یکم تغییر کنه چون برای من یکی لااقل آزار دهنده س!

 happy end :)


پاسخ:
بله! حالا این دید عمومی نیست ولی هست به هرحال. تا به بلوغ اجتماعی همه رو با یه چوب روندن نرسیمم درست بشو نیست.
۰۸ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۴ واقعیت سوسک زده
اتفاقا دید عمومی هست ، چه مردم عادی ، چه نخبه های دانشگاهی و حتی افراد بعضا معتقد به روحانیون چنین نگاهی دارند ، قطعا نه همه ولی شایع است . 
منتها چیزی که خیلی عجیب است اینکه همین جماعت بیست و شش میلیونشان می اید به یک نمونه بارز از همین افراد رای می دهد ! 
جامعه ی ما یک همچین بلبشویی است ! 
پاسخ:
البته کمتر 24 میلیون :/

نازشید همتون پس :)))
پاسخ:
نازشید کیه!
 در هفته‌های نه چندان آتی یه برنامه اشترانکوه داریم(:
خلاصه که نوبت فخر فروشی ماهم مییییرسه حاج مهدییی...
این کوه‌هایی که شما نارگیلا میرید واسه ما تپه است...هاها
[بیخود گفتم|: آماتوری بیش نیستم و این سختترین کوهیه که می‌خوام برم]
پاسخ:
واقعا؟؟ اشترانکوه خیلی جدیه ها! :| ایشاللا زنده برگردید!
۰۹ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۰۹ פـریـر بانو
به شدت دلم کوه می خواد و ماشین بابا خرابه >_<
خوشا به حالتون :]

:: یعنی الان مرخصیه جور شد و می تونین برین شمال؟ :))
پاسخ:
با ماشین میری کوه؟ :/ :))

نه هنوز... فعلا اوضاع مرخصی پسه D:
"تا به بلوغ اجتماعی همه رو با یه چوب روندن نرسیمم درست بشو نیست."
تا به بلوغ اجتماعی همه رو با یه چوب نروندن نرسیمم درست بشو نیست.
پاسخ:
نزنی ما رو شما! :))
۰۹ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۵۰ פـریـر بانو
ما مثل شما ورزشکار نیستیم که :)) تهش با ماشین ابوی گرامی بریم خونۀ عمه و از هوای کوه لذت ببریم :دی
و اینکه من تا حالا کوهنوردی نرفتم :| خیلی دلم میخواد برما ولی خب... تا حالا هیچ اقدامی هم در جهتش نکردم :/

:: اوه اوه :))

پاسخ:
البته با اون هوایی که شما بصورت عادی مصرف میکنین از ما سالم تر خواهین بود. کوه های شمال که خیلی خوبن. بروید ایشاللا.
۰۹ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۲۲ واقعیت سوسک زده
ان دو سه میلیون اضافه مشمول مرور زمان شده بود در حافظه ما
بله اطراف ما کوه های جدی مثل اشترانکوه هست ، نه تپه طورهایی مثل ناز ، خوب شد اسمش کرشمه نبود :|
پاسخ:
:))
اطراف ما هم دماوند هست. ولی چیزی به فضل ما نیفزوده چون هنوز فتحش نکردیم.
اشترانکوه شما هم ایشاللا صعود زمستونه بحق 5تن!
آهااا، از اون لحاظ:)
خب من برای اینکه بقیه ماتم نگیرن از نخبگی و باهوشی و خرخونی خودم هیچی بیان نکردم:)
پاسخ:
با تشکر! :)
این کوهنوردی واسه من شده حکایت اعلام خبر افزایش حقوق بازنشستگان توسط اقای نوبخت :| 
یعنی یکی بگه کوه! من اگه همین الان تو دامنه شم باشم قل خوردم افتادم رو تختم باز: |
...
ولی کلا همراه خوب از سختی مسیر کم میکنه. دو نقطه سخن کلیشه
فقط اون امپریال کالجمون الان وسط ترمش نبود؟!
من یه چند وقته خیلی درگیرشونم
...
کلا سید، شما به نظرم ژن برتر این قشری، یه چنتا از عوامل وراثتیتو بده فریز کنن واسه روز مبادا
تازه پیوندم اگه بزنن که دگر موجودی خلق شود
هشتگ جدی
به نظرمم برو کافه رادیو هفتیا، پیشنهاد بده جای یه سری مهمون دراپیت که دعوتشون فایده ای واسه خلق الله نداره، بیان شمارو دعوت کنن یکم به شیوه درست راه رسیدن به قله نشون بدی و غیره!
ایضا هشتگ جدی
...
در مورد پست بالا هم با اینکه میدونم حرکت زشتیه کامنت نوشتن پرامونش، چون اگه نگارنده میخواست میشد!
ولی دوست داشتم قید کنم که:
"دشنام را با دشنام باید پاسخ داد یا بخشیدن از گناه" 
حکمت ۴۲۰ نهج البلاغه
مضاف بر اینکه اوصیکم همه رو از صبح تا حالا به خوندن حکمت ۱۵۰ نهج البلاغه
و من الله توفیق
پاسخ:
کوه،هم جاذبه زیادی داره دافعه بالا! حالا باید قسمت چیه و کدوم قطبش میگیره آدمو.

نبوده دیگه. بیشتر تابستون رو ایرانه. بعد این خرخونی که من دیدم... اصل دانشگاه رفتن براش زنگ تفریح علمیه.

ژن برتر در چی هستم دقیقا؟ بی مایه فطیر است. هشتگ جدی :))
با تشکر!


حالا دیگه اونقدم آماتور نیستم. ولی اگه دعا کنید زنده برگردیمم به هرحال کار از محکم کاری عیب نمیکنه(:
پاسخ:
ایشاللا زنده و سالم برمیگردید و به تیم ما میپیوندید
بابا من حرفی ندارم بلیطو بگیرم
بچه ها اذیت میکنن
غیر از پنجشنبه و جمعه هر روز بعد از ساعت 2 من میتونم بیام
خودت جور کن بریم
پینت بال
لیزرتگ
یا هر جا دیگه
پاسخ:
:/
غیر از 5شنبه و جمعه! یهو بگو نیایم دیگه :)) ایشاللا یه تعطیلی بخوره از قبل برنامه بریزیم ردیفش کنیم.
اخه این دوروز که کمتر کار داریم من میرم سر کلاس و سرکار و اینا
ایشالا یه تعطیلی تپل میخوره میریم
پاسخ:
دست ماهم بگیر پس! :|
ایشاللا!
من زنده‌ام(؛