سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طلبه» ثبت شده است

عصر که رسیدم خونه دیدم یه آقای میانسالی وسط هال وایساده سر سجاده و نماز می‌خونه. پرسیدم این کیه دیگه؟ یواشکی گفتن اومده ماشین ظرفشویی رو نصب کنه. رفتم آشپزخونه یه چیزی بخورم. دیدم یه کیف سامسونت مشکی بزرگ و تر تمیز، کنار کابینت باز شده. منتظر بودن من برسم و ماشین رو جابجا کنن برای نصب. ماشین رو جابجا کردیم و من رفتم سراغ تلویزیون. یه ورِ حواسم به مسابقه کبدی با هند بود یه ور حواسم به آقای نصاب. حرف زدن و نگاه کردن و فرم لباس پوشیدنش حسابی دو به شک‌م کرده بود. رو کردم به پدر گفتم این آقا خیلی مشکوک میزنه. پدر خندید گفت چرا؟ گفتم آخونده؟ لباسش...ریشاش...حتی عینکش! پدر بیشتر خندید گفت منم حس کردم، میخوای ازش بپرسم. پدر، نه گذاشت نه برداشت عین جمله‌م رو انتقال داد. رو کرد به نصاب، گفت این آقا مهدی ما میگه شما خیلی مشکوک میزنی! ایشونم بدون معطلی جواب داد مگه من به آقا مهدی گفتم مشکوک میزنه که اون به من میگه مشکوک؟ پدر گفت آخه این آقا مهدی ما چندسال درس حوزه خونده، از اول که شما رو دیده میگه فکر کنم این آقا روحانیه... . کبدی رو مساوی شدیم، تلویزیون رو ول کردم و رفتم آشپزخونه. نصاب گفت خب آقا مهدی چی خوندی کجا خوندی؟ گفتم تا سطح 3 خوندم شما چی؟ گفت یعنی کفایتین رو تموم کردی؟ گفتم بله، شما چی؟ گفت ما هم یه چیزایی خوندیم...حالام کارگری میکنیم اینور اونور. حسابی سر ذوق اومده بودم. پشت هم گفتم حاج آقا دم شما گرم! دم شما گرم... گفت چرا؟ گفتم داری نون بازوتو میخوری، نه مثل بقیه...پرید توی حرفم گفت اونام نون عقلشون رو می‌خورن. نخواستم باهاش یکی به دو کنم. این دیالوگ رو ادامه ندادم؛ به قدر کافی از دیدنش سر کیف اومده بودم. کبدی رو ول کرده بودم و حواسم شیش دونگ به حاجی بود. دلم نمیخواست کارش تموم بشه. حاجی خیلی جدی بود. کار کردن با ماشین رو خیلی دقیق و فنی و بدون حرف اضافه توضیح داد، چایی و شیرینیش رو خورد و رفت. موقع رفتن گفت الان کجا مشغولی آقا مهدی؟ گفتم هیچ جا. هیچ جا؟ هیچ جا. گفت پس بیا شرکت (سازنده ماشین) برات کار ردیف کنم. هیچی دیگه؛ نصاب شدیم رفت. البته نصاب سخت‌افزارهای حلال D: .

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

چندسالی هست که شغل و مهارت و درآمد به این سبک، بین طلبه‌ها شیوع پیدا کرده(همونطور که قدیم بوده) ولی بدون سر و صدا.

توی خود قم این قضیه تقریبا عادی شده اما دیدن این وضعیتِ صد درد صد دلخواه توی تهران، روزم رو حسابی ساخت.

۵۲ نظر موافقین ۱۹ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۰۴
مهدی