سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۱۸ ب.ظ

تنهایی پرهیاهو

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۱۸ ب.ظ

هنوز قهوه‌ی من نیومده رو میز، گوشیش رو می‌گیره بالا و چیلیک! بعد دوسه تا سلفی از زوایای

گوناگون. صورتم رو با دستم شطرنجی می‌کنم. بهش می‌گم تو منوی اینا باید سفارش مخصوص

اینستاگرامم باشه، فکر کنم به صرفه‌تر از خوردنیاشون باشه! می‌خنده، می‌گه تو چرا هیچ عکسی

نمی‌ذاری. می‌گم اونجا فعالیتی ندارم. می‌گه اونجا خیلی خوبه، وبلاگ دیگه کهنه شده.

می‌گم «الان وقت وبلاگ‌نویسی و وبلاگ‌خوندنه. واقعی می‌نویسی، واقعی خونده میشی، واقعی

می‌نویسن، واقعی می‌خونی...اونجا باید عکسای رنگی رنگی از قهوه و پاستای سبزیجات بذاری،

بالاش حتما لوکیشنِ بالاشهر تهرون باشه، زیرشم با یه شعر نو اعلام کنی چقدر شاد و روشنفکری!

هرچی تعداد قلب‌های قرمزت بیشتر باشه بیشتر برنده‌ای! غیر اینه؟» گوشیش رو می‌ذاره رو میز و

می‌گه اسپرسوتو بخور سرد شد!


۹۴/۱۲/۱۸

نظرات  (۱۲)

۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۳۰ چشم به راهم ...
وقتی یک شیخ به کافه میرود...

خو بذارین عکس بگیرن چی میشه
اصن باید پوستر کنن بزنن به در و دیوار شهر :|
پاسخ:
من شیخ نیستم :)) سیدم.
۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۳۵ واقعیت سوسک زده
حق ...
پاسخ:
وای باورم نمیشه! :|
۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۴۰ واقعیت سوسک زده
البته بنده هنوز از خجالتتون درنیومدم ! حالا ان شاالله وقت زیاد ! 
پاسخ:
انشاءالله زنده باشم ببینم اون روز رو :))
۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۴۳ چشم به راهم ...
باشه آشیخِ سید ...
پاسخ:
:|
بخور اسپرسوتو سرد نشه
پاسخ:
نه دیگه تو اومدی هوس دیزی کردم!
 
عجب عکس اینستاگرامی م شده سید:)))
البته من یه جور دیگه مستفیض میشم از اینستاگرام، بعضا بعضی پستامو زورچپون میکنم زیر یه سری اسکرینشات که از عنوان پستم گرفتم، و خیلی م اتفاقا از عکسای معمولی بیشتر طرفدار پیدا میکنه بین خانواده و دوستان!:پی
شمام یه امتحانی بکنین حالا!:د
پاسخ:
من چندماهی که وبلاگ‌و رها کرده بودم اینستاگرامی شده بودم. نشد، نگرفت فضاش منُ. خیلی شلوغ و پر سروصداس، خیلی هم پر مدعاس!
۱۸ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۴۴ مــــــــ. یــ.مــ
:|||
کامنت آقای چشم به راهم:|||
منم از اینستا خیلی خوشم نیومد:|
ولی رسانه ی پرمخاطب تریه در عین حال برای قلقلک دادن حس عکاسی آدم بد نیس:)

پاسخ:
برای عکاس‌ها و شاعرها و سلبریتی‌ها، خوب جاییه.
ولی من ایسنستا رو هم دوست دارم :)

البته قبول دارم هیچی جای وبلاگو نمیگیره . وبلاگ یک رهاییه. یک رهایی از همه قید و بندهای زندگی بیرون
پاسخ:
شما هم وبلاگی هستید نه اینستایی. :)
۱۸ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۵۹ چشم به راهم ...
یک سوالی برای ما پیش آمد :/

هر کس که رفت طلبگی شیخ است؟ یا فقط کسی که ملبس شده باشد شیخ است؟؟ :|
پاسخ:
این یه قاعده و قانون نوشته شده نیست. قدیم،رسم بوده که پیش از اسم علمای غیر سید، شیخ بکار ببرند.
معیار هم اجتهاد و استادی بوده نه طلبه بودن. کم کم این واژه، بین مردم هم رایج میشه.
خلاصه که من شیخ نیستم حضرت والای چشم به راه! :)

۱۹ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۴۰ هولدن کالفیلد
حاجی دیگه کافه نری ها :|
حروم اعلام شده خوردن قهوه برای طلبه ها :| :|
پاسخ:
من برم دوغم ره بنوشم؟ :/
میگفت بیا اینستا عکسات بیشتر دیده میشه
فالوور هم بیشتر میتونی داشته باشی
دختری دیگ :/ :/


گفتم ناهار چی خوردی؟




پاسخ:
مممم همبرگر! بدون نوشابه
شما احیانا! همون طلبه ای نیستی که نمی تونست از کتاب و فیلم و قهوه و خلاصه مظاهر روشن فکری(نه بمعنای بدش) دل بکنه؟
و چندتا لینک از مطالب وبلاگ یه نویسنده رو که آموزش نویسندگی بود گذاشته بود؟
پاسخ:
احیانا همونی هستم که شما اینطوری قضاوتش کردید. :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">