سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

پنجشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۰۶ ب.ظ

سلسله مکالمه‌های طلبگی

پنجشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۰۶ ب.ظ

از بدترین پیامدهای تهران آمدنم این بود که هم‌مباحثه‌ایم را از دست دادم. هم او ناراحت شد هم من. کارمان این بود که کتاب می‌خواندیم و درباره‌ش بحث می‌کردیم. اصل و اساس علم در حوزه، همین بحث و مباحثه‌ست. آنقدر یک موضوع را تراش می‌دهی و ساب می‌زنی که فقط واقعیت و حقیقتش بماند. یک جاهایی ممکن است به دعوا و فحش و بد و بیراه هم بکشد! اما همین‌ها هم در راستای پیش‌برد مباحثه هستند نه توهین و تحقیر هم‌مباحثه‌ای. و هدف از مباحثه یک چیز است: «رسیدن به نتیجه حقیقی و مطلوب از راه منطقی و اصولی».

برای همین، بحث و مباحثه،یک پدیده‌ی رشد دهنده‌ی محض است! الگویی که می‌گویند در برخی دانشگاه‌های خارجی هم اجرایی شده. من اگر از همه‌ی حوزه،یک چیزش را بردارم همین بحث و مباحثه‌اش است. چیزی که امسال، بخاطر سربازی و کار از دستش دادم.

اما... پا فشاری‌هایم بالاخره جواب داد و هم‌بحثی گرام، راضی شد به نصب تلگرام. گفتم «به ز هیچی‌ست! نصب کن بحث کنیم! حیفه!».

حالا مدتی گذشته و هفته‌ای چندبار پیرامون موضو‌ع‌های گوناگون بحث می‌کنیم. بد ندیدم اسکیرین‌شات بگیرم از برخی بحث‌ها و گپ‌ها و بگذارم اینجا. امیدوارم نشان دهد که «یک طلبه،به جهان پیرامونش چگونه نگاه می‌کند و چه دغدغه‌ای برای آن دارد».

پ.ن:‌ شایان ذکر است این دوست هم‌بحث و شریف‌،برعکس من بسیار با سواد و اهل مطالعه‌ست. بطور میانگین روزی یک کتاب می‌خونه، و مقاله‌هاش بارها برگزیده شدن. تفکر و نگاهش به زعم اغلب ما، رادیکاله و نزدیک به بنیادگرایی. اما این برچسبا رو فقط کسایی می‌زنن که سواد پاسخگویی به برهان و استدلال ندارن! مثل من!

برای شروع و تعلیق و شخصیت‌پردازی،یکی از "گپ‌ها" رو میذارم.حرفا پراکنده و دم دستیه ولی اجمالا مشخصه بحث سر چیه.

1.

2.

3.

4.

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۰۵
مهدی

مباحثه

نظرات  (۱۸)

۰۵ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۲۲ یا فاطمة الزهراء
یقه هم رو نگرفتین خوبه :))
ولی اصولا اینکه آدم تو همه چی به کم راضی باشه خوب نیست 
آدم باید امید به اون قسمت بهشت داشته باشه که جای اولیا و انبیاست 
شاید همه نتونن بهش برسن ولی وقتی هدف انقد بالا باشه براش تلاش کنی به نصفش که میرسی :دی
پاسخ:
حرف درستیه! ولی... صدتا "ولی" داره! :))
حر بودن، آخرین پیامی که دادن رفیق شفیق.
یه زمانی توهم حر بودن داشتم😮 الان به عبد هم راضی شدیم دیگه.
اون مرتعه هم نبود، نبود. جهنم فقط نباشه لطفا
پاسخ:
خیلی سخته! فاصله‌ی چیزایی که فهمیدیم با چیزی که هستیم خیلی زیاده! من میگم کاش نمی‌فهمیدیم تا وقتش برسه.
۰۵ اسفند ۹۵ ، ۱۷:۲۹ یا فاطمة الزهراء
خو ولی ها رو هم میگفتین اگه وقتش رو دارین
پاسخ:
وقتش هست تمرکزش نیست. چشم ایشاللا
چقدر کار خوبی می کنین. ممنون.
پاسخ:
خواهش می‌کنم :)

خیلی جالب بود:دی
یه سوال برام پیش اومد مصداق حسنه  مال و فرزند و جانه؟
چون همیشگی نیستن میگم.
پاسخ:
منم عرضم به ایشون همین بود. قبل و بعد بحث بود طولانی بودن، نیاوردم.
تفسیرها متفاوته اما عمدتا نظر دادن به همین مال و جان و فرزند.
حاجی ولی باهاش راه اومدیا! مصالحه کردی، که جلوی جمع بد نباشه ⁦:-)⁩)
پاسخ:
قسمتای من‌ش قابل نشر نبود! D: هم من قاتی کرده بودم هم اون.
۰۵ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۳۵ •✿ آرورا ✿•
باز این پست شما منو برد تو وادی جبر و اختیار و بلا و ... :( هروقت که وارد این وادی میشم چون کسی نیست که سوالاتمو جواب بده به بد روزی می افتم
پاسخ:
حساس‌تر و مهم‌تر از وادی جبر و اختیار،توی مباحث اسلامی نداریم! حتما بگردید پیدا کنید شخصی یا منبعی که جواب سوالاتون رو بده.
همیشه ازین کارا بکنید :)
خیلی خوب بود دیدن این مباحثات
پاسخ:
چشم حتما :)
۰۵ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۱۲ واقعیت سوسک زده
اقا سوال من اینه چرا بعضی ها دائم الابتلائند ولی خب صعودم نمیکنن که تازه رابطشون با خدا به مرحله های حاد هم میرسه :/
الان معلومه خودم و دارم میگم :/
دوستتون میتونه جواب این سوالا رو هم بده ؟
پاسخ:
اینم می‌تونه جزئی از ابتلاء باشه!
واللا من همیشه میگم خدایا به قدر کاسه‌م بریز. بیشتر و کمترش خراب می‌کنه کارمو.

آره مطمئنا جواب میده ولی رجوع میده به ده‌بیست‌تا تا کتاب :))
این پستتون رو دادم دوستم بخونه بلکه جوگیر بشه بیاد دوباره مباحثه
پاسخ:
:)) من خودم جوگیر شدم بلندشم برم قم دوباره!
۰۵ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۴۸ •✿ آرورا ✿•
خیلی گشتم پیدا نکردم متاسفانه ...
پاسخ:
میشه چندتایی که پیدا کردید و جواب ندادن رو معرفی کنید؟
سلام.. چه جالب ، یه موضوعی رو نوشتین که مدتیه ناجور ذهن منو درگیر کرده. راستش من علاقه ای به مباحث پیچیده ای که تصاویرش رو دیدیم ندارم، اما دوست دارم یه سری کلاسها برگزار میشد برای عموم که افراد حوزوی باسواد و با دانش روز تفسیر قرآن داشته باشند، سوالات روز و ابهامات رو پاسخ بدن و... . اما پیدا نکردم حتی به ذهنم رسید که برم حوزه، نه برای درس ، برای وقت آزاد که اونم نمیشه.. 
پس درحال حاضر فقط میتونم به حال دوستان شما غبطه بخورم .. موفق باشید.
پاسخ:
سلام.
نمیگم این چیزی که شما میخواین نیست؛هست اما کمه! اجالتا اگه به حوزه‌علمیه خانم‌ها مراجعه کنید حتما آدرس و برنامه اینجوری کلاس‌ها رو میدن. ولی برای پیدا کردن کسی که مطلوب‌تون باشه حتما باید چندتا استاد و کلاس مختلف رو تجربه کنید.
۰۵ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۹ •✿ آرورا ✿•
بیشترشون افرادی از اطرافیانم بودن که فکر میکردم اطلاعات پاسخگویی دارن، و چون خیلی ها هم تاکید میکردن که بدون استاد وارد این بحثا نشو و خودم هم  یه بار تجربه بی استاد وارد شدن توی مباحث فلسفی رو دارم و واقعا ضربه بزرگی خوردم به این خاطر خیلی حساسم روی این قضیه ... یه سری سخنرانی یازده جلسه ای از آقای پناهیان هم گوش کردم قانعم نکرد
پاسخ:
اطرافیان کفایت نمی‌کنن. گوش کردن به سخنرانی هم جواب نمیده. حتی خوندن کتاب هم کافی نیست. مباحث عقلی و فلسفی عمیق،به استادی نیاز دارن که روش فکر کردن رو به آدم یاد بده. خیلی از دروازه‌های اندیشه بخاطر سطح و کیفیت زندگی ما به رومون بسته‌ست و ناشناخته. و فقط با یه تفکر سطح بالا و ورز دادن مباحث، این دروازه‌ها باز میشن.
شهری که هستم حوزه آنچنان قوی نداره، راستش یه مبحث رو که چند خانم از حوزه علمیه برگزار میکردن شرکت کردم، ببخشید که اینطور میگم اما خیلی صحبتها و جواب سوالات رو ناجور میدادن، در حدیکه چند نفری مجبور شدیم جلسه رو ترک کنیم ..
پاسخ:
من فکر میکردم تهران باشین!
بله اکثر حوزه‌های شهرستانا ضعیفن و نه فقط شیوه بیان،حتی علمیت‌شون هم سطح مطلوبی نداره.

یاد یه وویس افتادم که خیلی گوش میدادمش...که میگفت ترس از خدا نتیجه ی حب ه...ینی انقد خاطرشو بخوای که بترسی ناراحتش کنی اذیتش کنی که از دستش بدی...ترس قبل از حب میشه معامله کردن
یا شهید بهشتی که میگه عقل حسابگر معامله گر تا نره اون عشقه نمیاد...
نمیدونم چقدر ربط داشت به بحثتون  ولی خب یادش افتادم دیگه:)
پاسخ:
خیلی قشنگ بود! و کاملا مرتبط.
خوش به حالتون که همچین کسی رو دارید. ما رو دیوار هرکی خواستیم یادگاری بنویسیم، دیکتاتور عقیدتی از کار دراومد که هدفش از بحث فقط سبک کردن خودشونه و هرجا کم میارن میزنن تو خاکی!
پاسخ:
نمیخوام از تعبیر "ما ایرانیها..." استفاده کنم. فقط نمیدونم چرا هنوز به این شدت،توی بیان عقایدمون فاشیستی عمل می‌کنیم! نمیدونم چون متوجه شدم فاشیتست نبودن خیلی بهتر و ساده‌تر و حال‌خوب کن‌تره!
۰۷ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۵۳ بلاگر آرام
چقدر جای خالی این بحثا احساس میشه. قدیما خود بچه ها خود جوش با هم حرف میزدیم از این چیزا یا نهایتا سر زنگ دینی یه حرفایی میشد. الان یجوری شده یه جمله ساده ام میگی میگن برو حوصله نداریم این بحثارو نکن.
البته منم یه دوستی دارم جفتمون خوره بحثیم خیلی هم اینجور بحثارو هر دو میپسندیم. خیلی وقته باهاش حرف نزدم حیف...
ولی اینجور بحثا با چت سخته ها:) حس میکنم آدم تخلیه نمیشه:دی
پاسخ:
این حوصله نداشتنه بخاطر اینه که احساس نیاز نمی‌کنیم. دین برای ما یه پوسته‌ست که بخاطر جبر جغرافیایی دچارش شدیم. از بد تولدم سنگین‌ترین مفاهیمش رو توی پیکج‌های آماده گذاشتن جلومون! حالا که بزرگتر شدیم و زندگیمون بدون اون می‌گذره؛دیگه چه نیازیه که ازش صحبتی کنیم و براش وقت بذاریم!
سلام
در مورد حسنه یه حدیث اشتباه نکنم از امام صادق شنیدم که مطمئنا خودتون هم شنیدین
که در جواب یه آدم عامی میگن همسر خوب حسنه این دنیاست و در جواب یکی از شاگردانشون میگن محبت و یا ولایت ما حسنه این دنیاست
بنظرم با حرف دوستتون قابل جمعه
پاسخ:
سلام.
:)
ممنون