سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۱ ق.ظ

۰

قهرمان من

سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۱ ق.ظ

پارک شهر، سفره‌خونه‌ی خلوت و دنجی داشت. پاتوق شنبه‌های ما بود. روی تخت لم داده بودیم و کنار لقمه‌های املت، پرتقال نعناع دود می‌کردیم و می‌فرستادیم هوا. یکهو صدای مهیبی آمد و شیشه‌ها لرزید،ساختمان لرزید، و دل ما لرزید. فکر می‌کردیم زلزله‌ست،یا جایی گاز ترکیده؛ عیش‌مان از نوش درآمد. وقتی عصر رسیدم خانه خبرش را از تلویزیون دیدم. زلزله نبود،گاز نبود،آزمایش موشک بود! حسن طهرانی مقدم* بود. قهرمانی که حالا از گمنامی در آمده بود. وقتی ما در حال و هوای عشق،دود قلیان می‌فرستادیم هوا،ایشان موشک می‌فرستاد هوا؛ نه برای هوای خودش،برای هوای من، برای عشق و حال من،برای آرامش من.

حتم دارم دیشب آن بالابالاها همین شکلی لبخند زده‌ای!

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

*«فقط انسان‌های ضعیف،به اندازه امکانات‌شان کار می‌کنند».

بهتر ازین نمی‌تونستی بزنی توی برجکم!