سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۰۷ ب.ظ

مسئله‌ی بی مسئلگی - توئیت

شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۰۷ ب.ظ

با تیترهایی که نوشته شد و چراغ‌هایی که امروز 31 شهریور 1397 روشن شدند تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود: «عموم وبلاگی‌ها دچار بی‌مسئلگی‌اند». 

چه بسا، رکودی که مقصرش همیشه _ شبکه‌‌های اجتماعی _ تلقی می‌شدند یک فرار رو به جلو بوده است برای کسانی که وبلاگ می‌نویسند و هیچ‌گاه نمی‌خواهند «مسئله‌ای» داشته باشند. 

موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۳۱
مهدی

نظرات  (۲۵)

من به شخصه تشخیص برام سخته
همین که سال 88 نظر دادم و فکر کردم که واقعا عده ای که شعارشون یا حسین میرحسین بوده به امام حسین ع توهین کردن ، تا الان پشیمونم
میترسم به سرعت نظر بدم
ترجیح میدم بذارم جو اروم بشه و اسناد رو بشن و ... بعد حرف بزنم

پاسخ:
تشخیص چی برات سخته؟ قاتل کیه مقتول کی؟! یه چیز میگی یعنی می‌خوام با سر برم توی دیوار! اصل همین واکنش تو کافیه. آدم متوجه میشه زنده ای! الزاما اعلام موضع قطعی نشون دهنده مسئله داشتن نیست! طرح مسئله هم کافیه. 
ابدا نمی‌خوام شخص یا وبلاگ خاص یا صرقا حادثه امروز رو معین کنم. نگاه و برداشت کلی چند ماه اخیرم از این فضا، امروز سر باز کرد . 
منظورت از بی‌مسئله‌گی بی دغدغه‌گی هم هست؟ درواقع فکر می‌کنی که وبلاگ‌نویس‌ها نسبت به اطرافشون بی‌تفاوت هستن؟
پاسخ:
ممکنه توی زندگی واقعی بسیار با دغدغه و مسئله باشیم همگی. ولی اینکه کسی وبلاگ بنویسه و غالبا مسئله نداشته باشه و از طرفی از رکود مدیوم نویسندگیش ناله کنه نه تنها منطقی نیست بلکه با مسئله داشتن توی زندگی هم جور در نمیاد. ما با جمله چاردیواری اختیاری، خیال خودمون رو راحت کردیم...
۳۱ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۵۶ صـــا لــحـــه
باز هم تکرار ماجرایِ نیمروز و باز هم آدم‌های بی مساله :/
پاسخ:
شایدم مسئله های متفاوت! جای بحث داره همچنان. 
علکی شلوعش نکن حاجی
همه دارن کیف مدرسه شونو می چینن برای فردا...دنبال مَداد پاک کن و جامَدادی ولیوان پلاستیکی شون میگردن!
مسعله شون کجا بود؟!!
پاسخ:
اوه! منتظر پاتک باش . 
درگیر هیچ شدیم مثلا؟
پاسخ:
درگیر هیچ بشیم! حتی درگیر هیچ به عنوان یه مسئله نیستیم! دقیقا مسئله بی مسئلگیه. 
چرا چون راجع به اتفاق صبح ننوشتیم؟ 
پاسخ:
اصلا نمی‌خوام حادثه صبح رو تعیین کنم بگم چون درباره اون.... 
جمع بندی ذهنی چندین ماهه م بود که بعد از امروز باورش کردم . 
۰۱ مهر ۹۷ ، ۰۶:۲۷ آقاگل ‌‌
خب من حس می‌کنم یک بخشیش به این خاطره که احساس می‌کنن اثربخش نیست صحبت‌هاشون، نوشته‌هاشون و گفته‌هاشون. چرا به این نتیجه می‌رسن رو ولی نمی‌دونم.
یه وقت‌هایی همین حس سراغ من هم میاد ناخوداگاه. ولی یه نفس عمیق می‌کشم، یه سیب می‌خورم. رفع میشه :)
پاسخ:
:)) از این سیبا به ما هم بده.  
۰۱ مهر ۹۷ ، ۰۸:۵۵ مردی بنام شقایق ...
سلام

شاید تعریف مسئله بین بلاگرها متفاوته حاجی

برای یکی اینکه ساق دستشو با روسریش و کیفش ست کرده مسئله اس
برای یکی دیگه فساد آقازاده ها و مسئولین
برای یکی دیگه بی پولی و قرض و بدهی
برای یکی دیگه مبارزه با آمریکا و نابودی اسرائیل


ولی خب همشون مسئله های خاص خودشون رو دارن متناسب با سطح فکر و دغدغه خودشون

لذا فکر میکنم هیچ کس بی مسئله نیست
نوع مسئله هاشون فرق داره فقط
پاسخ:
سلام . امان از بخش بی پولی و بدهی...

فرق مسئله و تفاوت سطح مسئله ها که طبیعیه. اما بعضی از موضوعات اساسی و مهم اجتماعی که تقریبا همه رو درگیر میکنن اگر مسئله یک نویسنده نشن(به قاعده ابراز)، اتفاق خوبی رو خبر نمیدن. 
نوشتن از یه سری چیزا توضیح واضحات نیس؟ شاید واقعاً معنیش بی‌مسئلگی نباشه
پاسخ:
منظورتون از توضیح واضحات چیه؟ هر آدمی به نوبه خودش یه زاویه دید منحصر به فرد داره برای پرداخت به موضوعات. اصلا اگه این زاویه توی قلم نیاد نوشتن فایده ای نداره. 
۰۱ مهر ۹۷ ، ۰۹:۲۰ حسن قاسمی
بی مسئلگی ریشه در ساختار اطلاع رسانی داره
ساختار اطلاع رسانی فعلی، به صورتی هست که به مرور افراد جامعه رو نسبت به مسائل کشور بی اهمیت میکنه، با اومدن پیام رسان ها این وضع بدتر هم خواهد شد
پاسخ:
ریشه در خود ما نداره احیانن؟! این چیزی که شما میگی یه پدیده عرضی قابل حل حساب میشه نه مسئله ریشه ای. 
۰۱ مهر ۹۷ ، ۱۰:۱۳ نار خاتون
چند تا آدم با دغدغه ی جدی میخوای بهت معرفی کنم؟!:)) ببینی جامعه چقدر یه دست نیست تا لذت ببری؟!:))
پاسخ:
یه دست نبودن که خوبه‌. 
ولی من جدیدا دچار بی حوصلگی ام.
پاسخ:
بی حوصلگی هست همیشه .‌ کم،زیاد . 
ولی هیچ بلاگری دچار نیست
پاسخ:
دچار فیش نگاری 
۰۱ مهر ۹۷ ، ۱۷:۴۶ واقعیت سوسک زده
یک وقت قانع نشید هاا ، هر کس هر چی گفت و دلیل و بهانه اورد جوابشو بدید :)) 
من باب تیکه انداختن ؛)
پاسخ:
اون روزی که من زود قانع بشم روز مرگمه :)) 
۰۱ مهر ۹۷ ، ۱۸:۱۵ حسن قاسمی
یک وقت هست که یک عده محدودی مبتلا به این مسئله هستن، اون موقع میشه گفت که این افراد، خودشون مشکل دارن، اما وقتی یک مسئله کلیت پیدا میکنه و طیف وسیعی از افراد رو شامل یمشه، دیگه بعید به نظر میرسه که ریشه این مسئله به خود فرد برگرده و همین گستره مشکل، نشان دهنده اینه که ظرفی که افراد در داخلش قرار دارن، داره افراد رو جهت دهی می کنه و عامل اصلی مشکل، ظرفه

البته میشه گفته که هدف طراحان این ساختار اطلاع رسانی، همین بوده که به مرور جوامع بشری در برابر اقداماتی که مستکبرین و سرمایه دارها انجام میدن، دچار انفعال بشن

منظورم از اطلاع رسانی صرفا بحث خبر نیست، منظور اینه که افراد دچار بمباران اطلاعاتی بی حساب و کتاب و کاذب میشن، حال این میتونه در دوران تحصیل هم رخ بده، منتهی به نظرم بخش قابل توجه ای از این موضوع، برمیگرده به همین رسانه ها و مطبوعات. حالا هم که با اومدن کانال ها در پیام رسان ها، این بمباران اطلاعاتی بسیار وخیم تر شده.
پاسخ:
ما خودمون سهم داریم توی این جریان اطلاع رسانی . ولو جزئی. عوام نیستیم که صبح تیتر شبکه ها رو بخونیم و نوچ نوچ کنیم و رد بشیم. ما هم حرفی برای گفتن داریم؛ یا باید حرفی برای گفتن داشته باشیم . 
تکذیب میکنم سید
مساله که زیاده
دل و دماغش نیست شاید
من یکی که نه تنها اینجا، بلکه همون شبکه اجتماعی که دارم رو هم نیمه خاموش دارم
به نظرم شمام هنوز تازه نفسی، یخورده بگذره، مثلا یه هفت هشت سال دیگه، ماجرا برات ملموس تر میشه
تازه اینا همش سوای مساله مواجهه بی وقفه با عبارت "خب که چی؟" پس از هر تصمیم برای نوشتن تو هرجاست!
پاسخ:
:)) تازه نفس معادل جوگیره یا جوونک خام و آرمان اندیش؟ هفت هشت سال بگذره؟؟ من به هفت سال دیگه فکر نمیکنم . به الان فکر میکنم. 
۰۱ مهر ۹۷ ، ۱۹:۴۵ واقعیت سوسک زده
کامنت من کجاست ؟! 
پاسخ:
:/ یه کم دندان رو جگر بگذارید ‌.‌ 
دور و بر من پر شده از آدم‌های که مثلاً روشنفکرن و راجع تمام اتفاقات ریز و درشتی میان نظرشون رو تو حلق بقیه می‌کنن، از بس روشنفکرِ همه‌چیز دونِ بی‌مطالعه دورم زیاده ترجیح می‌دم در برابر اتفاقا سکوت کنم و هیچی نگم

کما اینکه برا این حادثه اولش متوجه نبودم و از کنارش گذشتم و بعد‌ها متوجه عمق فاجعه شدم
و همه‌ی این‌ها رو به عنوان دلیل برای رفع اتهام نگفتم، درست می‌گی، فقط خواستم بخش دیگه‌ی ماجرا هم بگم که مسئله داشتن عده‌ای چندان هم به درد بخور نیست فقط اعصاب خورد کنه که این تخصص نظر دادن راجع به همه‌ی مواردو داره
پاسخ:
دقیقا این خرعبل بافی های که مثل موریانه زیاد شدن عمده دلیل تکثیرشون همینه. کسایی که می‌تونن حرف چرت نزنن حرفی نمیزنن!  
حاجی من تو یه بازه پنج شیش تا پست پشت سر هم از وقایع روز و به قول تو دغدغه مند نوشتم دیدم شیش نفر آنفالو کردن!واقعا این روزا حال همه انقد بد هست هی ما هم بخوایم تکرار کنیم.لامصب انقدم زیادن نوبت نمیرسه به همه.خود من هم میبینم کلی مشکل و غصه ریخته تو یه وبلاگ حالم بد میشه میخوام نخونم.واقعا زندگیا همین جوریشم زهرمار هست هی بگیم که چی؟کو گوش شنوا؟آب از سر این مملکت گذشته قلم دیگه کاری نمیتونه کنه.میخوای بگی نباید بی تفاوت باشیم و کاری کنیم؟چیکار؟!اقدام عملی رو لولو برد خورد.اقدام نوشتنی هم که تهش حال بد همممونو در پی داره
پاسخ:
اگه فالو آنفالو انقدر مهمه پس هیچی! بجاش اکستیشن مو تبلیغ کنیم فالوور جمع کنیم. 

۰۲ مهر ۹۷ ، ۱۵:۳۹ سوته دلان
سلام 
جسارت نباشه به جمع...
دچار این شدیم که «مرگ خوبه اما برا همسایه»!!
تا وقتی مشکلی برامون پیش نیاد به قول شما بی مسئله یا بی دغدغه ایم!
اما خدا نکنه شصت پامون بره تو چشممون یا معادلات اقتصادی مون (با وجود اهمیتی که داره) به هم بخوره، همه میشیم دغدغه‌مند اقتصادی...

اما غافل از اینکه یه عده جونشون که عزیزترین چیزه از دست دادن!
سر شدیم یا مسحور... الله اعلم
ای دل غافل...

پاسخ:
سلام.‌ جسارتی هم باشه از ماست که بر ماست .
شدیدا با شما موافقم، بلاگستان ۸ ، ۹ سال پیش کجا حالا کجا ؟؟

پیشنهاد می‌کنم کتاب مسئله چیست  از نصرالله حکمت رو بخونید!
پاسخ:
حتما چشم .
اون همه گفتم فقط فالور رو دیدید؟!
فالور مهم نیست
ولی دلیل رفتنش یه نیم نگاهی بندازی بد نیست
حالش بد شده انقد غم نامه خونده
خواستم بگم خودمونم حوصله خوندن اونجوریا رو نداریم.خود منم چند نفر که هی به قول شما دارن دغدغه مند مینویست رو آنفالو کردم
پاسخ:
متوجه نمیشم مگه من گفتم غم نامه باید بنویسیم ؟ مسئله داشتن معنیش این نیست. اینا روشن بشه حوصله داشتن نداشتنم روشن میشه. 
۰۵ مهر ۹۷ ، ۱۶:۵۶ پلڪــــ شیشـہ اے
به شخصه این قدر این طرف اون طرف میخونم  و میشنوم از هر اتفاقی، انگار اشباع میشم از گفتن و نوشتن درباره اش. میگم دیگه همه که میدونن 
حوصله شم نیست. دست و دل نوشتن انگار نیست.
پاسخ:
نگاه هر آدمی با دیگری نسبت به هر مسئله ای متفاوته البته.
۱۰ مهر ۹۷ ، ۱۴:۳۹ کولد میکر
جالب ناک بود

اون‌ روزی که این پست رو منتشر کردی هنوز نظرت این نبود، نه؟

پاسخ:
:)) آفرین به این پیگیری! دقیقا وقتی پست رو مینوشتم یاد این پشت بودم. قطعا اینها دوتاست. دباره‌ی همه چیز نظر ندادن. با درباره‌ی چیزهای خاص نظر ندادن (در تعداد بالا) با هم متفاوتن. هم اون نقد پا برجاس هم این تعریف.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">