سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۵۲ ب.ظ

سفر قهرمان

شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۵۲ ب.ظ

سفر، در آغاز شرح جدایی‌ست. کنده شدن از زندگی قراردادی و افتادن در دنیایی ندیده و آزاد. که البته کار آسانی نیست و هرکسی ممکن است قبولش را رد کند. پس لازم است کسی یا چیزی تو را به سفر «دعوت» کند. سپس موعد «امداد غیبی‌» فرا می‌رسد اگرچه ووگلرِ سکولارِ نون به نرخ روز خور، آن را با دگراندیشی از تو گرفته باشد؛ اما تو باور داری به سلامت طی طریق می‌کنی چون دست غیب بالای سر داری. عبور از «نخستین آستانه»، همان لحظه‌ای‌ست که از آسانی و رفاهِ شهرنشینی گذشته‌ای و با یک کوله، دل به جاده زده‌ای. گرفتاری در «شکم نهنگ»، آنجاست که باید راه سختی را طی کنی در سرما و گرما و باد و بوران و باران و طبع وحشی طبیعت، با تشنگی و گرسنگی. تشرف یا «جاده آزمون‌ها» بدون شک، کیفیت همراهی تو با هم‌سفرانت است. دستشان را بگیری، کوله‌ای که بر ایشان سنگینی کرده بر دوش بگیری یا بدون آن که حس ضعف روح کنند، به ادامه راه تشویقشان کنی. و سرانجام، موعد «ملاقات با ایزدبانو» فرا می‌رسد. او مظهر و نمونه عالی زیبایی، پاسخ تمامی خواسته‌ها و امیال، و غایت سعادت‌بخش سلوک معنوی هر قهرمانی است. اگرچه اینجا، اوج سفر است اما «وسوسه‌ها» دست از سرت برنمیدارند و خیال برگشت داری. به هر ترتیب، با غول‌های درونت مبارزه می‌کنی و به «خدای‌گون» شدن میرسی. سخت‌ترین بخش سفر که تو را به مقصد نهایی و «بازگشت» می‌رساند، در حالی که تو، یعنی قهرمان این سفر، آن آدمی که در آغاز سفر بوده‌ای نیستی و تمایلی به بازگشت برای زندگی عادی پیشین نداری.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

به همین مناسبت: ببینید+

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۸/۰۲/۱۴
مهدی

نظرات  (۲۶)

گرگان خیلی خوبه:)
امسال فروردین یکی دو روز گرگان بودم و عاشق این شهر شدم به واقع:)
پاسخ:
خوبی که داره توسط پولدارا قتل عام میشه! 
چی توسط تازه‌ به دوران رسیده‌ها قتل عام نمی‌شه؟:)
پاسخ:
خودشون. 
۱۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۵۰ گمـــــــشده :)
فقط اون دو جمله آخر
ولی هر دفعه به امید کسایی که تو خونه هستن به خودت می قبولونی که برگردی
فیلم زیبا بود ولی فیلم دشت لار فنی تر بود انگار
+یه بار دیگه قلعه موران برین اگه شد..به خاطر اسبای وحشی
پاسخ:
لار، هلی شات داشتیم‌ اینجا نداشتیم. والا خودم این یکی رو بیشتر می پسندم. 
توی برناممون هست ایشالا. موران واقعا ارزش دوبار رفتن رو داره. 
خودشون که زودتر از همه چی قتل عام شدن:)
پاسخ:
نه این قدر فلسفی :)) 
پست خوب،
جمع‌بندی خوب،
کلیپ خوب.
دیگه چی‌ می‌خوایم؟ :)
پاسخ:
:) 
فقط باید گفت چه عجب از این طرفا! 
کی‌ بشه آدم از خودش سفر کنه!
پاسخ:
برای شما هنوز زوده. صبر کن چندسال. 
عنوان ذهن رو می‌بره سمت الگوی سفر قهرمان کمپل و سه مرحلۀ جدایی، رسیدن و بازگشت. هم‌سو بودن متن و فیلم با این درون‌مایه چسبید. :)

پاسخ:
خودشه :) 
۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۸:۴۴ واقعیت سوسک زده
حوصله خوندن متن و نداشتم فقط ویدئو رو دیدم که خب قبلن ها حسودیم میشد بهتون ولی چون الان جایی زندگی می کنم که دیفالت اینطوریه لذا دیگه حسودیم نشد ، تازه موسیقی متن هم اصلا به فیلم نمی خوره 
عین فیلم های تو ژانر شجاع دل موسیقی گذاشتن :/ 
کامنت یک عدد بی حوصله :|
پاسخ:
:)) ما نقد بی حوصله شما رو هم می پذیریم. (الکی)
۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۰۲ واقعیت سوسک زده
شرح صدری وجود نداره خب ( واقعی ) :)
پاسخ:
چرا وجود داره. (الکی)
تنها تنها میری سفر، حال میکنیا
پاسخ:
جات خالی بود واقعا.

خوبیش اینه کلاه مخصوصتو سر نکردی هیچ کس باور نمیکنه اون تویی :))
چه جنگل دوس داشتنی ... دلم خواس!

پاسخ:
من هنوز نمیدونم جنگل بو‌د یا کوه!  
تو جواب دکتر میم نوشتید «کلاه مخصوص» یاد کلاه شکاری شرلوک هولمز افتادم :دی
پاسخ:
از اون خفن تر! دکتر تا حالا با همون چندتا خرس شکار کرده. 
نگردد بی‌ سفر هرگز کمالی مرد را حاصل
نفس کی حرف گردد تا نیاید از دهن بیرون؟

داشتم تست میزدم این بیت رو دیدم،ناخوادآگاه یاد این پست افتادم :)
پاسخ:
چه تست های فاخری! :) 
زمان خاصی داره یعنی؟
پاسخ:
آره هر دوره ای شرایط خودشو داره که بهتره طی بشه تا مرحله بعدی.
اول فیلم که بیشتر تپه سر سبز بود، ولی یه قسمتش هم جاده جنگلی-کوهستانی بود، این جا رو منظورم بود و البته اونجایی که ظاهرا لب دریاچه بود و بساط فیض هم آماده :)
پاسخ:
آره برا همین هم جنگله هم کوه. 
آخ آخ اونجا هم برکه مریم بود که یخ زده بود . کم کم داشت آب میشد. 
اتفاقا همین تسته رو اشتباه زدم :|

+ کلیپ خیلی خوب بود، ممنون :)
پاسخ:
:))

خواهش میکنم ممنون که دیدید.
همیشه به سفر 
خاطرات سفرهاتو میخونم حاجی بشرط اینکه به اندازه کافی عکس و فیلم داشته باشه
سربازی تموم شد بسلامتی؟
پاسخ:
از این کافی تر؟ 

آره تموم‌‌ شده ولی جای زخمش هنوز هست :)) 
نوش جان جای زخمش  سربازی رو میگم
پاسخ:
ایشالا قسمت شما . 
اقا من اعتراض دارم ، من نمی خوام یک فلش بزنم حالا رو به بالا یا پائین ، من میخوام کامنت بذارم :/
پاسخ:
بخش خصوصی برای همینه. 

وای بر حذف کنندگان!
۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۳۹ آشنای بی نشان
یاد کتاب سفر با موتورسیکلت چگوارا افتادم
پاسخ:
همه کتابها و داستان های خوب همین الگو رو دارن .
خصوصی کیف نداره :)
پاسخ:
😐
۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۵۴ آشنای بی نشان
کدوم الگو؟
پاسخ:
الگوی سفر قهرمان. از جوزف کمبل. 
۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۰۴ آشنای بی نشان
ئه فکر میکردم پست از خودتونه
پاسخ:
پست از خودمه :/ 

این چه وضعیه اقا ، هی فلش ، هی فلش 
پاسخ:
فلش چیه
پسندیدم ، نپسندیدم ! 
بالا 
پائین
سبز 
قرمز 
:/
هیچ اثری از تکریم مخاطب نیست :/
روباتیم مگه ! 
والا !!!
پاسخ:
:))
اتفاقا تکریم مخاطب یعنی اینکه وقتی برای مطلب‌مون وقت نذاشتیم ازش حرف نکشیم.
ما که کارمون در سفر بودنه کلا !!
پاسخ:
خدا قوت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">