سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

سه شنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۴۰ ب.ظ

۳

باجه تلفن

سه شنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۴۰ ب.ظ

افسر پلیس جلوی باجه تلفن می‌آید و به استوارت میگوید برای امنیتش باید از باجه تلفن بیرون بیاید. استوارت در جواب می‌گوید «نه اون بیرون امن نیست! چند دفعه بگم نمیتونم ازین باجه بیام بیرون. اینجا رو دوس دارم اینجا همه دنیای لعنتی منه!». کارگردان با روایت یک موقعیت مهیج به بیننده میگوید که موبایل و تلفن چگونه میتوانند برای «اخلاق» و «زندگی» دارندگانشان مخرب باشند. کما اینکه در فیلم از شخصیت اصلی گرفته تا شخصیت‌های فرعی مثل فاحشه‌ها و حتی افسر پلیس دچار مشکلات اخلاقی‌ای هستند و «تلفن» توانسته است ابزار مناسبی برای انجام یا پنهان کردن کارهای زشت‌شان باشد. وقتی این ابزار، با تیراژ میلیونی در اختیار همگان است؛ چه اتفاقی می‌افتد اگر انسان‌ها از آن سوءاستفاده کنند؟ جواب آن در سکانس کشته شدن لیان داده می‌شود. وقتی لیان، مردِ صاحبِ فاحشه‌ها در درگیری با استوارت برای بیرون کشاندنش از باجه تلفن کشته می‌شود و همه فکر میکنند استوارت او را کشته است؛ در حالی که فاحشه‌ها ترسیده‌اند و به استوارت میگویند تو با تفنگ او را کشتی استوارت فریاد میزند «من تفنگ ندارم... فقط تلفن کوفتی دستمه!». استعاره تلفن قاتل؛ تلفنی که می‌تواند مثل یک تفنگ باشد و زندگی را از آدمها بگیرد!

Image result for ‫نقد باجه تلفن‬‎

در پایان فیلم، فشارهای دراماتیک بر روی استوارت که از ناحیه فرد تک تیرانداز و افسر پلیس وارد می‌شوند به اوج می‌رسند و استو مجبور می‌شود شخصیت واقعی خودش را برملا کند تا از باجه تلفن رهایی پیدا کند. او جلوی دید همگان و دوربین‌های تلویزیونی می‌گوید که یک روزنامه‌نگار معمولی است که رویایش آشنایی با هنرپیشه‌های مشهور است و ازینکه پولش را خرج خرید کت و شلوار ایتالیایی میکند لذت می‌برد چون شخصیت تو خالی‌اش را مخفی میکند تا دیگران فکر کنند آدم مهمی است. ساعت مچی دو هزار دلاری‌اش نیز تقلبی است. او پسری(شاگردش) را دنبال خودش می‌کشاند چون تنها کسی‌ست که فکر میکند او آدم مهمی است. او کسی‌ست که مدام با تلفنش به دوستانش، روزنامه‌ها و مجلات دروغ میگوید. او هنگام تماس با پم(دوست دخترش) حلقه ازدواجش را از دستش بیرون می‌آورد و اساسا شخصیت توخالی و متظاهری دارد. پس از این اعترافات است که او می‌تواند از باجه تلفن آزاد شود و به زندگی عادی خود برگردد. و فرد تک‌تیرانداز به خواسته اصلی خود «راه رفتن انسان در مسیر درست» می‌رسد.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن: بخشی از نقد فیلم باجه تلفن که به اجبار امتحانات، مشغول نوشتنش هستم. فیلمی که دیدنش بسیار مناسب احوالات این روزهایمان است.

کاش کسی با تفنگ دوربین‌دار وادارمان می‌کرد به زندگی عادی خود بازگردیم!

نظرات  (۳)

دیدم این فیلم رو و خیلی دوستش داشتم. این حالت استیصال روایتگر مناسبی برای ماهاست، که توی این برهه حساس کنونی داریم با استیصال می‌جنگیم شاید هم شکست خوردیم و خبر نداریم....

پاسخ:
باید با یه تحول اساسی به تعادل قبلی برگردیم .

این فیلم ر واگه اشتباه نکنم روی وی اچ اس دیدم. بچه بودم و اولین فیلمی بود که از نگاه خودم تونستم نگاه نقادانه بهش داشته باشم و کلی احساس فیلم فاخر دیدن داشتم :)

از بهترین بازی های کالین فارل که دیدم و جالب ترین دیالوگی که یادمه( نمی دونم چرا این دیالوگ خیلی برام جالب بود)

افسر : چی صداش می کنید ؟  استیو؟

کیتی( زن استوارت) : نه. از استیو خوشش نمیاد. بهش بگید استو 

پاسخ:
۲۰۰۲ ساخته شده. بله اون موقع vhs بیشتر بود . فیلم خیلی شاخی بود تو زمان خودش. 
۲۴ بهمن ۹۸ ، ۰۲:۲۵ ...:: بخاری ::...

چرا امتحانتون به فیلم مربوطه؟

پاسخ:
مقاله تحلیلی‌ باید می‌دادیم. این فیلم به من افتاد. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">