سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۸، ۰۲:۵۳ ب.ظ

۷

بازی در بازی

شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۸، ۰۲:۵۳ ب.ظ

اولای هفته پیش بود. از کارِ زیاد خسته شده بودی. مثل روزای اولِ هر پروژه‌ که کار گره می‌خوره و به سختی می‌گذره، عصبی بودی. یه کم که آروم گرفتی...دیدی بخش زیادی از آرزوهای دو سه سال اخیرت رو داری زندگی می‌کنی. بدون اینکه متوجه باشی یه زمانی چقدر توی خیالت با نا امیدی، تصورشون کردی. آدمی توی خیالاتش کاملا آزاده و می‌تونه به غایت، جاه‌طلب باشه. و «تو»ی امروز چیزهایی به دست آورده فراتر از جاه‌طلبی‌های درون خیالاتش. باید اعتراف کنی زندگی با همه‌ی زشتیاش، بسیار بسیار خوشگله. اصلا زشتیا هستن تا خوشگلیا خوشگل باشن. و خدای بالاسر، بیش از تصورات و ترشحات مغزی تو، زرنگ و باهوش و سیاست‌مداره. عَی شیطون!

داستان عکس:

مربوطه به پروژه چند ماهِ پیشه که تا تموم شدنش مو سفید کردم. اینجا که نشستم محل ضبط آیتم‌های مستند بود. زمانِ استراحت بود و اومدم

نشستم روی صندلی سوژه‌ها و به تصویربردار گفتم بگیر. دوربین رو روشن کرد و با بقیه عوامل، کلی چرت و پرت گفتیم و خندیدیم در حالی که همگی

از حجم کار، لِه شده بودیم و چشمامون از حدقه آویزون بود. وسط این چرت و پرتا تهیه‌کننده برنامه اومد و دید داریم خوشگذرونی میکنیم...گفت لامصبا کار عقبه. بعد که دید زمان مناسبی رو انتخاب نکرده یه چرخی به صندلی من داد و رفت...منم توی اون چرخش یه لبخندِ گشاد تحویل دوربین دادم و از کادر خارج شدم. 

نظرات  (۷)

سلام

خدا همیشه یه راه نفس برا آدم میذاره!

 

+ عکس با خطای دید اینجوری به نظر میرسه که گیسوانتون رو از پشت با کش بستین! :)

 

پاسخ:
سلام . شاعر میگه از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار!  

گیسوان!! :)) یه تابلو پشت سرمه روی دیوار. حتی سر اون تابلو هم خون دل ها خوردیم! 

اینقدر درگیر جزئیات اجرا کارا میشیم که یادمون میره توی جه موقعیتی هستیم...

 

یه داستانی بود نمیدونم شنیدیش یا نه...

اون چیزی که ازش یادمه رو میگم

 

که شاهی بوده و نوکری داشته 

به نوکرش 20 سکه میده و اون کلی خوشحال میشه و میره

شاهه به وزیرش میگه این چرا با 20 سکه اینقدر خوشحال شد؟

میگه چون جزو گروه 99 نشده

میگه گروه 99 چیه؟

 

میگه صبر کن و ببین

وزیر فرداش به نوکره 100 سکه میده

روز بعد و روز بعد و روز بعد هم همین

 

بعد یه روز بهش 99 سکه میدن

اون نوکره همه اش دنبال اون 1 سکه کم شده بوده

کجاست؟ گم شده؟ کم دادن بهش، دزدیدنش ازش یا هر چی دیگه

 

وزیر به شاه میگه حالا اونم جزو گروه 99 شد

 

***

 

همه اش دنبال نداشته ها میریم اینجوری میشه

حالا به تو میگم خودم درگیر همین هستما

یادم میره چقدر این جایگاهی که هستم رو از صمیم قلب میخواستم

 

اینم بگم که اگر اینجوری هستم (و شاید دلیل تو هم باشه) یکیش به خاطر مشکلات مخصوص به خود این دوره است

یا مثلا یکیش اینه که من به شخصه الان خیلی چیزا دارم که ارزو داشتم داشته باشمشون

ولی نمیتونم اونجوری که ارزو داشتم استفاده کنم!

مثلا پولی که الان دارم رو دوست داشتم بیشتر صرف سفر، خیریه و ایجاد کارهای جدید (ایده های نویی که دارم) بکنم

ولی همه اش گیر قصد و وام و خونه و وسایل و ... هستم

پاسخ:
بعضی چیزا هم صبر میخواد. مداومت میخواد. ما زیر ۱ سال می‌خوایم بالای بالا باشیم. توقعمون از سن و سالمون بالاتره. و آره منم تو مایه های همین ۹۹ام ‌. یه دونه سکه من کو بدش بهم بجنب :))

از اونجا که کامنت قبلیم خیلی کوتاه بود اینم اضافه کنم بهش :-D

 

این خودش جای شکر داره که همون پول صرف ساخت یک زندگی داره میشه نه دوا و درمون

همین خودش جای شکر داره که اصلا پوله هست و دستم جلوی کس زیادی دراز نیست (به جز یه کم جلوی بابام متاسفانه)

ولی خوب...

فکر میکنم بخش بزرگیش همون قضیه باشگاه 99 باشه

پاسخ:
جلوی باباها دست درازی حلاله نگران نباش :)) آره دیگه شکر میکنیم که هست ولی قانع نباید بود. 

خوب باید بگم خوش به حالتونه که آرزوهای دو سه سال قبلتون را زندگی می کنید 

حسودم نیستم اصن :/ (هستم) 

پاسخ:
عیبی نداره منم در حال حاضر به حدود شش هفت نفر حسودی میکنم. 
۱۲ بهمن ۹۸ ، ۲۱:۱۴ واقعیت سوسک زده
انگار با تیر زدن تو مغزتون و مغزتون پخش دیوار پشت سر شده !
از خشونت بصریم عذرخواهم :/
پاسخ:
:)) تا ببینیم این تفسیر و تشبیه سر و کله به کجا میرسه.‌

البته بیش از این‌که شبیه این باشه که گیسوانتون رو با کش بستین، انگار شینیون کردین! :))

پاسخ:
دوستان یه چیزی تو مایه های کاوه آهنگر بازیگر فیلم خجالت نکش مد نظرشونه D:

بله زندگی همینه حاج آقا !مهم نگاه انسانه به اتفاقاتش عکس بامزه ای بود

پاسخ:
ممنونم حاج خانم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">