سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۲۳ ق.ظ

عیش کامل

جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۲۳ ق.ظ

زندگی زناشویی ای که بدون عروسی و ماه عسل شروع بشه و آقا در هفته های آغازینش ۸ صبح بره سر کار، ۹ شب برگرده خونه، سخت شاد میشه. این مدت، تماشای شبانه سریال و گرم کردن تنور حرفهای خاله زنکی و بگو بخند های با جهت و بی جهت، یه تسکین کوتاه بودن به اندازه زمان برگزاریشون. چیزی که برای «خوب» شاد بودن لازمه، فعلا مهیا نیست و چند وقت دیگه هم شاید مشغول اثاث کشی باشیم که عیش اول زندگیمون کامل بشه. ولی با همه اینها نخ تسبیح تو مشتمونه. غرهایی که نمی‌زنیم و دعواهایی که نمی‌کنیم میگن دلمون گرمه به همون چند قاب خوش، کنار هم. به همون خنده های از ته دلی که دندونها رو نشون میدن.

و من باید اعتراف کنم فکر نمی‌کردم روزهایی برسه که از خوشحالی یه آدم دیگه از خوشحال شدن خودم بیشتر خوشحال بشم. طوری شده که خوشحالی خودم برام محلی از اعراب نداره. بخنده میخندم. شاد باشه شاد میشم. دپ باشه هم دپ میشم. و این اتفاق مهمیه که افتاده و به نظر هم کافیه. 

موافقین ۲۸ مخالفین ۱ ۹۹/۰۵/۳۱
مهدی

نظرات  (۱۰)

من همیشه فکر می‌کردم آدم وقتی کار کنه، بیاد خونه دیگه برای کارش، کاری نباید بکنه و این مزیتش نسبت به دانشگاهه. ولی این یک ماه کارآموزی بهم اثبات کرد که سخت در اشتباهم! بزرگترین سوالمم اینه. وقتی کسی انقدر زیاد باید کار کنه تا با این اوضاع از پس زندگیش بربیاد، آیا واقعا وقت و توانی برای شاد بودن و گذروندن وقت یا خانوادا داره اصلا؟ اصلا حال و حوصلشو داره؟

واقعا خسته نیاشید میگم به شما که تونستی هندل کنی. هر کیو می‌بینم که می‌تونه اینکار رو بکنه، دهنم باز می‌مونه.

پاسخ:
قبل ازدواج همیشه این چند خط داستان مصطفی مستور توی ذهنم مرور میشد:
یک بار دزدکی با هم رفتیم سینما و من دو ساعت تمام به جای فیلم، او را تماشا کردم!
دو سال گذشت!
جیب هایم خالی بود و من هنوز عاشق فروغ بودم. گرسنگی از یادم رفته بود. یک روز فروغ پرسید: «کی ازدواج می کنیم؟» گفتم: «اگر ازدواج کردیم دیگر به جای تو، باید به قبض های آب، برق، تلفن، قسط های عقب افتادۀ بانک، تعمیر کولر آبی، بخاری، آبگرمکن، اجاره نامه و اجاره نامه و اجاره نامه و شغل دوم و سوم و دویدن دنبال یک لقمۀ نان از کلۀ سحر تا بوق سگ و گرسنگی و جیب های خالی و خستگی و کسالت و تکرار و تکرار و تکرار و مرگ فکر کنم!
و تو به جای عشق، باید دنبال آشپزی، خیاطی، جارو، شستن، خرید و میهمانی و نق و نوق بچه و ماشین لباسشوئی و جارو برقی و اتو و فریزر و فریزر و فریزر باشی! هر دومان یخ می زنیم!

بیشتر از حالا پیش همیم اما کمتر از حالا همدیگر را می بینیم! نمی توانیم ببینیم!
فرصت حرف زدن با هم را نداریم! در سیالۀ زندگی دست و پا می زنیم، غرق می شویم و جز دلسوزی برای یکدیگر کاری از دست مان ساخته نیست، عشق از یادمان می رود و گرسنگی جایش را می گیرد…!
۳۱ مرداد ۹۹ ، ۰۶:۲۱ پلڪــــ شیشـہ اے

الحمدلله

ان شاءالله که روالش بیافته توی سراشیبی.

چه توصیف دلچسبی. ان شاءالله که همیشه دلگرم باشید به زندگی تون و بهمدیگه

پاسخ:
خیلی ممنونم. و همچنین. 

گاهی وقتا فکر می‌کنم شاید هنر همینه که تو این وضعیت شاد باشیم و گذشتگان‌مون با اون فراغ بال و آسایش فکری هنر خاصی نکردن که سال‌های سال به خوبی و خوشی در کنار یکدیگر زیستند!

پاسخ:
 آره واقعا. وقتی همه چی ایده آل باشه و شاد باشیم که هنر نکردیم. بعد، مزه شاد شدن توی سختی‌ها هم خیلی خیلی بیشتره.
۳۱ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۰۹ رفیقِ نیمه راه

کسی که عروسی نکنه زندگیش غمگینه!؟

پاسخ:
نه لزوما. ولی بهونه جدی و خوبیه برای اینکه یه زندگی شاد شروع بشه.

انشالله خوب شاد بودن زودتری مهیا بشه :)

پاسخ:
ممنون. ایشاللا برای همه.

خیلی اینستاگرامی طور #پایدار :))

مبارکا باشه... شاد باشید همیشه:)

پاسخ:
:)) #تا_پای_دار  
ممنونم . ایضا ایضا.

وقتی کنار هم باشین و از کنار هم بودن لذت ببرین بقیه چیزا تبدیل میشن به جزییات که زیاد اهمیت ندارن

پاسخ:
(عکس اون خانواده سوری که روی خرابه‌های خونه‌شون سفره انداخته بودن و مشغول غذا بودن)

حالا الان بعد ازدواج، نظر شما چیه راجع به اون چند خط نوشته‌ی مستور؟

پاسخ:
نظرم اینه که اگه آدمی که برای همراهی انتخاب کنیم آدم همراهی باشه، آب تو دل آدم تکون نمیخوره.

سلام سلام! بعد مدت‌ها وبلاگتون دوباره پیدا کردم. چقدر دلنشین و زیبا و درست و به‌جا بیان کردید و عمل کردید این قسمت از زندگی رو.

تبریک می‌گم. پر شور و پویا باشید 🌹

پاسخ:
سلام. خیلی ممنونم خوش اومدین . مستوره ای که باهامون کوه میومد دیگه؟ 

فقط همون یک بار بود و دیگه قسمت نشد. ولی الان کلا برای زندگی اومدم تهران :)

لطفا اگه برنامه‌ای بود اطلاع بدید خوشنود میشم حضور داشته باشم.

پاسخ:
به به بسلامتی! چشم حتما .پس یه راه ارتباطی بذارین برای هماهنگی . 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">