مغزهای کوچک جیب زده
«غرض از زندگی چیست؟» پرسشی در سالهای نزدیک به جوانی، پس از خواندن یک کتاب درباره فلسفه زندگی. و پاسخی درخور برای آن که با خط خوش و خودکار صورتی نوشته شده: پیدا کردن مأمنی برای آرامش روح و روان به قاعده منزلت و شأن و ظرفیت انسان.(سرفه م گرفت)
همیشه، هنگام چیدن کتابخانه، مشغول کتابها میشوم. ورق میزنم و دنبال یادداشتها میگردم و میخوانمشان. عادت داشتم به نوشتن یادداشتی ولو کوتاه درباره هر کتابی که میخواندم. حتی اگر چند صفحه اش را خوانده بودم چیزی برایش مینوشتم. عادت داشتم به پر کردن گوشه اولین صفحه سفید کتاب. «یاهو، تاریخ خرید، دلیل خرید و محل خرید». تاریخ خرید آخرین کتاب، برمیگردد به آخرین روزهای دانشگاه. روایت شناسی کاربردی از دکتر عباسی دوست داشتنی. افعال ماضی، مقصود این نوشتن را جلو جلو لو داده اند. لابلای کارتن های موزی و خرده وسایل بی نظم و ترتیب باقی مانده از اثاث کشی نشسته ام و یک حالت رخوت ریشه دار از توی معده ام می آید توی حلقم. من این ها بوده ام. همه این کتابهای خوانده و نخوانده و نیمه خوانده. زمانی همه این کتابها بودم که با ذوق خریده و خوانده بودمشان یا دست کم کتابخانه ام را با آنها پر کرده بودم. غالبا از نمایشگاه کتاب، یا خانه کتاب قم. یا شهر کتابی در یک جای تهران. یا نشر چشمه کریمخان. برخی کتابها را فقط برای اسمشان خریده بودم. برخی را میخواندم و عمیقأ حس بزرگ شدن جهان فکری داشتم. برخی را اصلا نمیفهمیدم چه میگویند ولی پیش رفقای اهل ماجرا، دم نمیزدم. با بعضی شان بار برنده شدن در بحثها را می بستم. هیچ وقت یادم نمیرود با اطلاعات و تحلیل یک و نیم صفحه از فلان کتاب (که هیچ وقت تا انتها نخواندمش)، یک سال تمام، پوز دو جین فامیل پر مدعا در بحثهای سیاسی و فرهنگی را زدم. برخی کتابها مثل رشد شیخ علی را توی کافه، با رفقای طلبه و چیپس و پنیر، مباحثه کرده بودم. برخی را دو بار و سه بار خوانده بودم. از برخی دو سه جلد داشتم. مثل روی ماه خداوند را ببوس و من او. امروز با اینها کاری ندارم جز اینکه از خانه ای به خانه دیگر می برمشان. مرور اینها شاید برای کسی جذاب نباشد ولی مو به تن خودم سیخ می کند همراه با همان حس رخوت ریشه دار. چون نه میدانم آخرین بار، کی کتابی خوانده ام نه دیگر میدانم کتاب خواندن به دردم میخورد یا نه. عوضش خیلی دقیق میدانم تخم مرغ را از کجا بخرم ارزان تر است. کدام سوپرمارکتی گران فروش است و کدام آدم حسابی. و خوشحالم که یادآور گذاشته ام برای پرداخت قسط و شارژ ساختمان و سایر پرداختهای ماهیانه. و ذوق کرده ام که فاصله خانه تا محل کارم یک سوم شده است و حالا میتوانم بیشتر از قبل کار کنم و اول ماه پر پول تری را تجربه کنم. غرض از زندگی چیست؟ جز پول نیست، هست؟ نمیدانم! اما آرزومندم ده سال و بیست سال دیگر اگر زنده باشم، پاسخ درخورتری داشته باشم.
منم خیلی وقت هست کامل کتاب نخوندم
ولی ویدیوهای یوتیوب خیلی خوبی دیدم
مستند های تاریخی
نکات روانشناسی و آموزشی
من برای خودم این رو جا انداختم که مطالعه، مطالعه است
چه خوندن یک کتاب مفید باشه
چه دیدن یک ویدیو مفید
مهم اون بخش یادگیری هست
میدونم حرفت کلیتش ربطی به این نداشت
ولی من یه لحظه رفتم تو فکر که من چقدر وقته کتاب نخوندم
بعد خودمو اینجوری دلداری دادم، گفتم به توام بگم :-D