سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دندان عقل» ثبت شده است

هیچ‌کسی نمی‌تونست حدس بزنه دیشب ساعت یک بامداد کجا بودم! حتی خودم باورم نمی‌شد همچین ساعتی روی یونیت دندونپزشکی باشم در کجا؟ میدون گمرک! آخرین باری که رفته بودم گمرک، دنبال یه چاقوی پرتابی می‌گشتم! یه کم عقب‌تر سمت مولوی،دنبال یه قفس خوب برای کفترای فقیدم بودم. که یه یارویی اونجا بود نمیدونم چی در من دید گفت میمونم داریم اگه مشتری هستی! :| حالا در حوالی میدون شهیر گمرک، منتظر بودم که دندونم رو از دهنم بکشن بیرون! دم صبح، مادرم اومد بالا سرم پرسید چطوری کشید؟ گفتم یه بابایی بود اندازه ستون اتاق! چنان هیبت و سیبیل خون‌چکانی داشت که اگه انقلاب نشده بود می‌گفتم از برادران ساواکه. فقط دستش رو برد توی دهنم و آورد بیرون. انگار مثلا یه دونه پفک اون گوشه افتاده بود،دندونم رو برداشت و آورد بیرون! خلاص! 

جا داره از همین تریبون از دکترمیم‌ِ جان،تشکر کنم برای معرفی همچین مکان فخیمی! آقا ایشاللا درد دندون نکشی تا ابد! 

منوچهری،یکی از شاخ‌ترین شکنجه‌گرای ساواک!

پ.ن: برای من که تجربه دردناک حفره‌ی خشک رو داشتم،همچین حال خوشی بعد کشیدن دندون عقل، حال خیلی خوشیه!

پ.ن: اونایی که دندون عقل درآوردن زودتر برن دکتر تکلیفش رو روشن کنن. موجود چغر بد بدن مزاحمیه!

۱۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۳۲
مهدی

اگر باور داشتم که شانس وجود دارد،می‌توانستم ادعا کنم در صدر بدشانس‌های روزگارم. مسئله‌ی بدشانسی‌های من به قدری زیاد بوده که تبدیل به شوخی بین دوستانم شده. خوشبختانه،شانس را باور ندارم و اتفاق‌های عجیب و بدی که برایم رقم می‌خورند را به روش خودم تفسیر می‌کنم. 

---

بدترین اتفاق زندگی من عمل "آپاندیس" بود. همه‌ی آن‌هایی که آپاندیس‌شان عود می‌کند بعد از جراحی،نهایت 3 روز مهمان بیمارستانند. من بعد از عمل، 1 ماه ناقابل توی بیمارستان بودم و هر روز حالم بدتر از قبل می‌شد! دکتر جراح،خیلی رک و راست بهم گفت

«چند دقیقه دیرتر عمل می‌شدی توی این دنیا نبودی! جانباز شدنت را تبریک میگویم! تا یک سال هیچ کار سنگینی انجام نمی‌دهی،فوتبال و استخر و هر نوع ورزش تعطیل. اگر رعایت کنی هشتاد درصد وضعیت نرمال پیدا می‌کنی!».

20 درصد سلامتم را از دست داده بودم بخاطر پزشکی که بجای آپاندیس حاد، تشخیص مسمومیت داد و من را یک شب تا صبح با سُرم خواباند و بیمارستان فوق تخصصی‌ای که تا 12 شب فردا شبش برای یک آدم رو به مرگ،اتاق جراحی نداشت!

پس از آن ماجرا،در درس‌هایم،در ورزش،هنر، و هرچیزی که استعدادش را داشتم و ممتاز بودم،افول کردم! (هنوز با عوارضش درگیرم!)

---

حدود 4 سال پیش،سومین دندان عقلم را کشیده بودم. چند روز مانده بود به سفر شمالِ خانوادگی. دکتر، دوبار آمپول بی‌حسی را فرو کرد توی‌ لثه‌‌ام. بعد، انبر را آورد و تا آرنج رفت توی دهانم. آنقدر زور زد که دانه‌های عرق روی پیشانی‌ش ظاهر شد. خسته شد و کنار رفت. دستش را ماساژ داد و دوباره رفت توی دهانم تا بالاخره توانست دندانم را بکشد. حس می‌کردم چشمم دارد از لثه‌ام می‌زند بیرون! حتی گوش‌هایم بوی خون گرفته بود!

روز اول، طبیعی بودم. اما از شب،دردی آمد سراغم که مثلش را تجربه نکرده بودم. و تا فردایش حتی وقتی نفس می‌کشیدم از صورتم تا سینه‌ام تیر می‌کشید و می‌سوخت! حتی یک قطره آب نمی‌توانستم بخورم. روزهای تعطیل بود و دندانپزشکی‌ها تعطیل. فقط توانستم با یک تماس تلفنی وضعیتم را گزارش بدهم. دکتر گفت دچار "حفره‌‌ی خشک" شدی(عفونت شدید لثه بعد از کشیدن دندون) اتفاقی که بین هر 200 نفر برای 2 یا 3 نفر، می‌افتد! آن سفر شمال،زهرمار من و خانواده و فامیل‌هایمان شد! به عنوان هد فامیل(D:)همه‌ی سفر را با صورت زرد و ورم‌کرده دراز کشیده بودم و ناله‌ می‌کردم.

بعد از آن اتفاق،دندانپزشکی نرفتم. وقتی توی آیینه، جای خالی آن دندان کذایی را می‌دیدم فحش می‌دادم به روحش!

و حالا خبر ناگوار اینکه دندان‌پزشک جدید گفته خیلی زود باید آخرین دندان عقلت را بکشی! ظاهرا چاره‌ای ندارم! اما اگر این‌بار حفره‌ی خشک و این خزعبلات پیش بیاید به مسئله‌ی "شانس" باور پیدا می‌کنم. که بازهم کمکی به کیفیت زندگی‌ام نخواهد کرد!

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

* تنها تفسیری که نمی‌تونم بکنم همینه! هیچ کی بهتر خود آدم نمی‌دونه که مقرب نیست! اصلا در حد این صوبتا نیست!

پ.ن: ازونجایی که خداوند متعال،جایی نذاشته پاسخ سوال‌های پزشکی‌مون رو ازش بگیریم، دوستانی که میدونن "آپاندیس" و "دندون عقل"،

اساسا به چه کاری میان،لطفا یه توضیحی بدید  تا من با خدا دعوام نشده!

۲۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۰۲
مهدی