سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «‌کوه‌نوردی» ثبت شده است

یه لحظه استوپ! می‌خوام خدای عزیزم که ابرهای گل گلی و سفید پنبه ای و باران‌زا و برف‌زا رو

می‌فرسته تو آسمونِ آبی شهرما شکر کنم. خدایا! شکرت! خدایا ممنون! خدایا خیلی باحالی!

ابرهای خوشگل! مرسی که هستین! خدایا شکرت! خدایا شکرت! خدایا شکرت.

من ده ساله تو کلام وحی شیرجه می‌زنم‌و درمیام. یکی از حیکمانه‌ترین تعبیرهای خدا که باهاش

روبرو بودم آیه‌ای از قرآنه که همه‌مون بارها شنیدیم:

برگی از درخت نمی‌افتد مگر با آگاهی و (اراده) خداوند.(انعام/59)

بذارید خیلی زود خاطره‌ی عبرت‌آموزم رو براتون تعریف کنم که با توجه به پست قبلی، نگید این آقا

ازون بی‌ادباس که حتی به کار خدا هم ایراد می‌گیرن.

ما رفتیم کوه مثل همیشه. کلکچال به خودش ندیده همچین جمعه‌ی قشنگ و خلوتی. و ما دیدیم.

کیف کردیم. حض بردیم. اون بالا بالاهاش نزدیک قله زدیم زیر آواز درحالی که آب بینی‌مون تو هوا

یخ می‌زد. در حالی که باد از جا بلندمون می‌کرد. تا اینکه زیر قله، صحنه‌ی فوق العاده‌ای دیدیم.

ابرهای گرد پنبه‌ای محاصره‌مون کردن و دیگه هیچی نمی‌دیدیم جز ابر و مه. عکس گرفتیم چون

این تصویرا برای همه‌ی کوه‌نوردای این مسیر، نوبره!

وقتی میومدیم پایین، من به دوتا چیز فکر می‌کردم. همین تو نبودی دیروز با یه ضرب المثل معروف از

خجالت این خوشگلا دراومدی. حالا ببین چه تحویلت گرفتن!

بعد 4.5 ساعت رسیدیم پایین دم ماشین خوشحال و شاد و خندان و البته زانوهای لرزان. دومین چیزی

که بهش فکر می‌کردم این بود که چقدر می‌خندیم اگه سوییچ ماشین نباشه! (همینجوری الکی) و

سوییچ ماشین نبود! خیلی جدی و واقعی.

بله دوستان! سرتون رو درد نیارم. یادتون باشه یک: به نعمت‌های خدا بد و بیراه نگید،بهتون بدل

می‌زنن! یادتون باشه دو: اگه رفتین کوه، سوییچ ماشین رو تو جیب کاپشن نذارید. اگه تو جیب کاپشن

گذاشتید توی برف‌ و یخ، غلت نزنید! می‌افته گم می‌شه مجبور میشین تا خونه پیاده برین.

اینم بخشی از این جمعه‌ی زیبای عبرت‌آموز:

سال نویتان مبارک!


۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۵۷
مهدی