روزهای زندگی
پدر و مادر، به سبک سنتیها بچه آوردند. یک دخترِ تهتغاری با ده پانزده سال اختلاف سنی نسبت به برادرهایش. سالهای اول، متوجه مسئله نبودم و البته خیلی خوشحال بودم که خواهردار شدم. کم کم حس کردم این اختلاف سنی زیاد، محل بحث* قرار میگیرد. برادر بزرگ،گاهی اوقات، اعتراض میکرد...البته نه خیلی جدی! نکتهی انکار ناپذیر،تفاوتیست که فاطمه، توی زندگی ما به وجود آورده؛ اوضاع خانوادگی ما قبل و بعد تولدش اصلا قابل مقایسه نیست! تعبیر آنموقعهایم این بود که به زندگیمان "رنگ" پاشید! روزمرگیهای پدر و مادرِ غرق کار و برادران غرقِ تحصیل را تبدیل به ایام نو و حال نو کرد. اما شکافِ سنی هم دردسرهای خودش را داشت. چیزی نمانده بود خواهرک که برعکس من،ذاتی برونگرا و فعال دارد،تبدیل به کودکی گوشهگیر و تنها شود. برادرهایی که صبح تا شب، خانه نیستند. اگر هم باشند، هر قدر مهربان! هر قدر به فکر! نمیتوانند وقتشان را برای بازی با عروسکها و اشیاء صورتی صرف کنند. نبودِ همبازی و همسن در فامیل هم مزید بر علت شده بود تا خواهرک،چیزی را که ما در کودکی تجربه کرده بودیم،لمس نکند. کودکیهای ما مخصوصا در مهمانیها یک دقیقه هم خلوتی و تنهایی نداشت. میتوانستی از هر ردهی سنی برای خودت همبازی انتخاب کنی. با هرکدام دوست داشتی قهر کنی و با دیگری آشتی.
بعد...روزهایی را میدیدم که خواهرک در اتاقش، با اسباببازیها و کتابها،قصه و شخصیت میسازد و ساعتها با آنها بازی میکند. دیگر هیچ توقعی از من و ما نداشت. جای هیچ کس خالی نبود! خیالش جای خالیها را پر کرده بود. خوشحال بودم! هوش او، و ذات فعال او هم او را زنده نگه داشته بود هم نگذاشته بود آرام و منزوی و بیصدا شود. این را امتیاز انسان میدیدم که خودش را با هرشرایطی وفق میدهد.
بعد... روزهای جدیدی آمدند...بعد از آن خلاء بزرگ تولد. بچههای تازه آمدند. دختر و پسر. در یک مهمانی، اگر مبایل و تلویزیون و
دکوراسیون مدرن را نمیدیدم، بیدرنگ حس میکردم زمان خودمان احیاء شده است. یک جمع شلوغ و پر سروصدا.بچههایی که جیغکشان و خندهکنان از سویی به سویی دیگر میرفتند! ورق برگشته بود.
یادم است شب همان روز،خواهرک همهی اتفاقهای آن مهمانی پر بچه را تعریف میکرد. اتفاقها عادی بودند. اما همگی برای خواهرکم تازگی داشتند. و او با هیجان و شور تعریف میکرد. همه چیز، برایش تازگی داشت!
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
*اصطلاحی حوزوی،در مواقعی که یک موضوع، دچار اشکال،تناقض یا تعارض میشود و باید با بحث و سوال و جواب و راه حل برطرف شود