با اینا تابستونُ سر میکنم...
یکم.
این درست نیست که توی همهی هفت سال وبلاگنویسی، در هیچ بازی و چالشی شرکت نکردم. این درست نیست که این یه قلم رو میخوام شرکت کنم چون حرکت نسبتا فرهیختهای به حساب میاد،نه!(هولدن، هر اسمی بذاری اول و آخرش همینه) فقط یه شب از دستم در رفت و به یاد ایام شباب،تا نیمهشب به برکت تلگرام بیدار بودم. همین بس بود تا شخصی با نامِ غیرحقیقی هولدن، سوء استفاده کنه و با القاب منشوری،دعوتم کنه به یه بازی نسبتا فاخر!
دوم.
وقتم حسابی تنگه! به هولدن گفتم حتی توالت کم میرم تا به کارام برسم ولی کوتاه نیومد.(همین الان که اینا رو مینویسم، یه دانشآموز از پنجاه متر اون طرفتر اسمم رو داد میزنه همونطور که آکیلیس، هکتور رو صدا میزد تو تروآ.) وقتم تنگ نبود اصلا حوصلهی ریزهکاریها و لینکِ هولدنواری نداشتم واقعیتش. هرچی دارم و ندارم میذارم تو طبق اخلاص و میریزم این وسط، اونقدر غیر مشهور نیستن که تو گوگل پیدا نشن.
سوم.
شوخی دیگه بسه! بریم که رفته باشیم...
«فیلم»
این چندتا فیلم رو اگر ندیدید یا فقط یک بار نگاه کردید،نظام فیلم دیدنتون رو اصلاح کنید:
."راشامون.rashomon" (آکیرا کُروساوای ژاپنی، هدیهی خداست به سینمای جهان. کاراشو ببینید چندین و چندبار.)
. "رقصنده با گرگها.Dances With Wolves" (یا: عاشق سرخپوستها بشوید! هنوز سرپاس.انگار نه انگار برای 26 سال پیشه!)
." Amadeus"عشق و تنفر به موسیقی. کسی بهتر از این نمیتونست موسیقی و موزارت رو به ما معرفی کنه.
."Lawrence of Arabia". سینمای جهان رو باید تقسیم کرد به دوران پیش از دیوید لین و پس از دیوید لین. لورنس عربستان،یه چهارساعته با تم کویر عربستانه که انواع تکنیکها و خلاقیتهای سینمایی رو توی خودش داره.اما قصهش؛ اگر تا انتها دیدید و لورنس انگلیسی رو نه یه جاسوس نه یه قدیس،بلکه یه پیامبر ندیدید...بنده اسمم رو عوض میکنم.
. "Requiem For A Dream" این یکی رو با معذوریت فراوان معرفی میکنم. حقیقتا هیچ کس بهتر ازین نمیتونه اعتیاد رو به ما معرفی کنه. برای موردای ضداخلاقیش فقط میتونم بگم وسط دعوا حلوا خیر نمیکنن.تکنیکِ تدوین و موسیقی توی این فیلم،غوغا میکنه! دارن آرنوفسکی، واقعا کارگردان باهوشیه! خیلی باهوش!
سریال
یه کم از جوّ بازی تاج و تخت و شلوغبازیای واکینگ دد و زامبیبازی و ... در اومدید برید سراغ "blood line" . قبلا هم دربارهش نوشتم. فصل اولش تموم شده. فصل دوم مدتیه شروع شده. داستان خانوادهای با روبنای آرام و طوفانی که در زیربنای روابطشون درحال جریانه... از ریتم گرفته تا سیر داستان و بازیها و شخصیتها به شدت عالی هستن! فقط بهش اعتماد کنید و دنبالش کنید.
«انیمیشن»
توی دنیای انیمیشن هم "هایائو میازاکی" هدیهی خداست. کلا نمیدونم چرا انقدر خوبن این ژاپنیها! علیکم به دیدن همهی کارهاش.
اما از Spirited Away شروع کنید..."بیچهره" که اومد به یاد من لبخند بزنید!
«کتاب»
بقیه دوستان، رمان و داستان معرفی کردن. من فعلا از کتابخونهم دورمُ دستم خالیه. آخرینش "من او را دوست داشتم/ آناگاوالدا" بود که بدک نبود. اما مرتبط با فعالیت این روزها با چندتا کتاب سر و کار داشتم که شاید به درد شما هم بیفتد!
1. "از حال بد به حال خوب" دیوید برنز/ترجمه مهدی قراچهداغی.(کابردی و حال خوبکن)
2. "بعد از خداحافظی" یا: چگونه میتوان پس از مرگ یکی از عزیزان،زندگی را از سر گرفت. تدمنتن/ترجمه نفیسه معتکف.(اصلش میخوندم برای شاگردی که برادرش مرحوم شد؛ برای خودمم خوب شد.)
3. "روابط معلم و دانشآموز". کتابی برای پدران،مادران،آموزگاران. هایم گینات/ترجمه سیاوش سرتیپی.
4. "قرآن". ما باور اعتقادی داریم به معجزه بودن قرآن. اما این اعجاز رو لمس نکردیم. شاید چون از وقتی چشم باز کردیم بهمون گفتن بخونش،یادش بگیر، و ماهم عادت کردیم به خوندن جملههای عربی بدون اینکه بفهمیم داستان چیه! زیاد قرآن نمیخونم. شاید هرچند روز چند آیه. اما روی همون چند آیه کلی فکر میکنم تا بفهممش. میخوام بفهمم کتاب 1400 سال پیش تو کدوم بخش زندگی منِ امروز،جاری و ساریه. بدون تعصب،تازه اعجاز رو لمس میکنم... .
فعلا همینها.
هولدن، پاشو بیا که الوعده وفا! من برم به عربدهی بچهها لبیک بگویم!