سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

سه شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ

گودزیلاهای من*

سه شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ

اینکه آخرین عکس آخرین بستکبال رو توی گوشیم نگه داشتم‌ و هی نگاش می‌کنم یعنی هنوز دو هفته نشده دلم تنگ شده. از اینکه دلم تنگ میشه تعجب می‌کنم. واقعیتش اینه هم‌چنان توی زندگیم هیچ چیزی برام جدی نیست! از این 12‌نفری که سه ساله بهم میگن استاد، فقط روی یک نفر حساب باز کردم و امید به آیندش دارم. اما بازم وقتی میرم بین‌شون همه‌ برام مثل همون یه نفر میشن.

اینا  مستعد و باهوشن طوری که اصلا نمیتونی بهشون دروغ بگی یا براشون ادا دربیاری. رک و راستن؛ تقریبا هیچ چیزی رو توی دل‌شون نگه نمیدارن و می‌تونم بگم از جهت روحی و روانی، شرایط نرمالی دارن. فقط یه مشکل دارن، فرهنگِ لات‌پرور شهر و استان‌شون. از همین الان می‌تونم با قطعیت بگم کدوم یکی از شاگردا، چاقو‌کش قهار میشه و کدوم یکی فلان و بیسار. هرقدر بهشون بگم نگاه‌شون رو عوض کنن و باهوش باشن و چه و چه... بازم جوّ و محیط شهر و مدرسه، و حتی دایی و عمو کار رو خراب میکنن. و هم‌چنان؛ پدر و مادری که فکر می‌کنن پسرشون با کلاس زبان و تکواندو تربیت میشه. معلمی که هنوز بلد نیست به شاگردش احترام بذاره و براش شخصیت قائل بشه. مدیری که هنوز موی بچه‌ها رو سانت می‌کنه. و الوات خیابونی که میانگین سنی‌شون داره تک‌رقمی میشه... 

اون دیالوگ شعاری و در نیومده‌ی فروشنده رو اینجا باید گفت که این شهر رو باید خراب کرد و از نو ساخت. ما الان اگه موفق باشیم فقط دست گرفتیم روی زخم تا خون بیشتر از دست نده!

      

پ.ن: البته اینم بگم...من خیلی امیدوارم. امید الکی نه! واقعا امیدوارم به آینده...از جنس امید به دبستانی‌های مرحوم امام. منتهی الان

حسش بود فقط سیاه‌نمایی کنم! :))

* با 10.12 سال اختلاف سن، هم‌قد و هم‌هیکل خودمن!

یه بار یکیشون اومد توی تلگرامم نمیدونم چیکار کرد آدرس محل‌مون رو پیدا کرد! اونوقت بهشون میگم گودزیلا ناراحت میشن!

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۱۲
مهدی

نظرات  (۱۲)

الان این خودتونید دست انداختین گردنشون؟!!
:|
پاسخ:
 من پشت دوربینم :))
گفتم از این کارا نمیکنید هنوز اونقدرام عوض نشدین به قیافه تونم نمیخورد :|

میخواستم بگم هنوز درس عبرت نشده دست گل گردن انداختن؟! :)
من توی این زمینه واقعارمشکل دارم توی زندگیم
+چه قدر خوبه اینقدر توانایی دارین تو زمینه های مختلف و ازش استفاده میکنید؟
این توصیفات واسه شهرای نزدیک تهرونه؟!
پاسخ:
:/ :|
نه نزدیک نه دور. کدوم قدر توانایی مختلف؟ چارتا دونه بچه‌ هم نتونیم دور خودمون نگه داریم دیگه هیچی!

 
امیدوارم همشون عاقبت بخیر بشن و هیچوقت نرن سمت الواتی و چاقوکشی...

:: حس خوبیه معلم بودن و گذران وقت با شاگردا! نه؟ :))

شما هم همیشه موفق باشین ایشالله ^_^
پاسخ:
تشکرات و همچنین شما دانش‌آموز نمونه.

حس خوبیه، ولی نه همش، خسته‌کننده هم هست.
۱۲ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۱۱ ساکن طبقه 40
پوکوندی بعد میگی نمی خواستم سیاه نمایی کنم ... مذهبتو شکر !!!
پاسخ:
کجا گفتم نمی‌خواستم؟‌ :))
۱۳ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۲۱ گمـــــــشده :)
اینا واقعا رفتارشون لات مسلکه؟
خیلی چهره های معصومی دارن
به خصوص اونی که جلو نشسته. لباس مشکیه
پدر من معلمه. هر سال از شاگرداش تو خونه می گه که کدومشون تو ازمون تیزهوشان حتما قبول می شن. گاها کسی قبول می شهکه بهترین هم نیست. امکان تغییر همیشه هست حتی در اخرین لحظه
به نظرم در مورد بچه ها همیشه باید امید داشت البته اینا گودزیلان
:)))))))
پاسخ:
مادامی که با ما هستن لات نیستن :))
ولی تقریبا همشون یه میل و رغبت عجیبی به دعوا و بزن‌بهادری دارن. 


مرسی و مرسی ^_^

:: هوممم...ولی من همش فکر می کردم چیز خوبیه! مثلا خستگی نداره و روحیه ی آدم همیشه جوون میمونه...شاید باید بیشتر راجع بهش فکر کنم...منطقی تر :))
پاسخ:
چیز خوبی هست! بهترین کار ممکنه برای کسی که می‌تونه از پسش بربیاد.
ولی شما دقت کنی اکثر معلما یه شکستگی خاصی توی صورتشون هست! D:
اونیم که روحیه آدم رو جوون نگه میداره ورزش و فعالیت بدنیه.
پس شمام یجور معلم هستین :)
بنظرم هر سن و سالی باشیم فکر می کنیم دوره بعد ما خیلی فرق می کنن.
طبیعیه :) 
معلما خسته نمیشن اگه عاشق بچه ها باشن :)
پاسخ:
درسته! منم برای همین زود به زود دلم تنگ میشه براشون.
دقیقا! اکثر معلما همیشه خسته ن :)

:: خب آخه معلمایی داشتیم که همش می گفتن دبیری عالیه چون همش با بچه ها و نوجوونا سر و کار داری برا همین روحیه ت خوب می مونه :|
پاسخ:
حس اینکه چیزی که بلدی رو به کسی یاد میدی و بهش شکل میدی حس خیلی خوبیه.
نه نزدیک نه دور یعنی همینحا؟!
پاسخ:
نچ. یه کم دوره ولی نزدیکم هست
از همون دوران دبیرستان با خودم شرط کردم معلم نشم، چون فکر سر و کله زدن با موجوداتی مثل خودم برام رعب آور بود، اینا که جای خود دارن.
بابت همین چیزایی که گفتین از الان نگران مدرسه ایی هستم که بخوام بچه مو بفرستم توش.
پاسخ:
:)) من تنها مشکلم با شاگرداییه که علاقه‌ای به منطقی بودن ندارن!
الهی...
حیفِ این بچه ها واقعا... حیف.
آموزش پرورش و خانواده از اینا گودزیلا میسازه!
برادرم از معلمی می گفت که بخاطر یه خنده با مشت زده تو دهنش!
 تازه بهترین معلم شون بوده!
پاسخ:
پرتاب موفقیت‌آمیز قندون هم گزارش شده! :/
من ک از الان دانش اموزای این دوره رو میبینم با اون قد و هیکلاشون از سرکلاس رفتن میترسم
پاسخ:
ترس نداره‌ها. قرون وسطا نیست که فقط هیکل گنده،بکار بیاد!