سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ

یک روایت معتبر درباره‌ی یک دورهمی

شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ

«هشدار! این پست، دارای نکته‌های «فرامتنی» است. در صورت عدم تمایل و شناخت کافی،ضربدر را بزنید»

می‌فرماید که: «در کار خیر،حاجت استخاره نیست!» من هم در جمعِ مذبذب‌ترین ابناء بشر، کم‌استخاره‌ترین آن‌ها هستم! بنابراین،از مراسم سال مادربزرگ که محفلی فسرده‌حال در بهشت زهرا بود به یک دورهمی شاد و موزیکال در حوالی تئاتر شهر کوچ کردم. خروج از فضای غم‌آلود، انرژی نهفته‌ی همیشگی را آزاد کرده بود...هولدن و لپ‌تاپ و تام‌هاردی اگر می‌گذاشت! یک دوجین آدم، با حوصله‌ی مُجزی،سلیقه‌ها و رای‌های ترگل و ورگل، دورهم،خیلی نزدیک،گردِ میز،نشسته بودند. و کسی حرفی نمی‌زد جز...سروش! دوست جدید و عزیز و لاکچری‌ام! که امیدوارم خدا از گزند چشم‌زخم و موشکِ سربازان گم‌نام،سلامت دارش! حین ریختن شرلوک و چند سریال متوسط دیگر( هولدن است دیگر!) روی هاردم، زمر53 زحمت کشید و جای من رفت بالای منبر. پاکتش نوش جانش. به حق،شریف بود. حیف که زود رفت و مجال ارتباط بیشتر نشد. یک چیزی کنار شیرینی و قهوه‌ی‌مان تناول کردیم؛ بژ...بژو..؟بژغو؟ بژی؟ شبیه سیب‌زمینی بود که کش آمده باشد. سوغاتی جناب واران بود. حلال کنید! یک نفر، حسابی پشت سر سوغاتی‌ شما حرف زد.لابد از کورد بودن شما ترسیده!  اما خورشید...گوشه‌ی میز، ساکت نشسته بود. در حال و هوای غروب بود انگار. هنر نقاشی‌اش را نشان‌مان داد و زود رفت...هولدن اگر می‌گذاشت حتم دارم بیشتر از او می‌شنیدیم و می‌دیدیم!‌ از قضا، یک سارق قانع، در جمع داشتیم. می‌خواست منوی کافه را بردارد؛پیشنهاد دادیم سرویس‌ها و لیوان‌ها را ببرد؛ نپذیرفت! برای فوق‌لیسانسی‌های جمع،چه کلاسی بالاتر از این که یک ترم‌ آخری دکترا، کنارشان بنشیند و گپ بزند؟ مرحبا به تواضع و وقارش!

آه! دکتر میم!(دقیقا همانطوری که افیلیا هملت را می‌گفت) چه حسن تصادمی! کوچِ به‌هنگام،کشف به هنگام هم دارد! مرحبا به خودم که استخاره نگرفتم. و الا از کجا هم‌نوردی نزدیک و پایه و نمکین گیرم می‌آمد. دکتر میم، آن آرامش و طمانینه‌‌ی حین سخنش را بدون شک بعد از دیدار نزدیک با خرس سبلان به دست آورده‌! یا فاطمه‌الزهرا! نه برای دیدار دکتر با خرس سبلان. برای قصه و روایتی عجیب که دیگر کشف به هنگام بود. قصه‌ای که همانند چتر افتاد روی همه‌ی بگومگوها. همین‌جا بود که چند فیلم فاخر برای هولدن ریخته شد. تا مزد کار به درد بخورش باشد بابت این دورهمی معتبر. باشد که با فوقش به مراد دلش برسد...اصلا حواسش بود که حواسش نبود؟ به کسی جز او؟   

   

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۱۶
مهدی

نظرات  (۱۲)

چقدر متنتون خوب بود!
کاش شما هم از تجربه های عجیب یا متفاوتتون برامون میگفتید.
فکر کنم اگه دور همی بعدی با لیدری دکتر میم، در یک محیط کوهستانی، برگزار بشه جالب میشه
پاسخ:
خوبی از خودتونه.
من خودم به قدر کافی عجیب نبودم مگه؟D: تجربههای عجیبم ایشاللا سری بعد.
موافقم. املتش با من.
بیا حاج مهدی، بیا در آغوش ⁦:-)⁩
پاسخ:
آه! دکتر میم! :))
پاکتش نوش جانش :-D
خیلی خوب بود

اقا خدا مادربزرگتون هم بیامرزه @}---

پاسخ:
آره پاکتتو باید میذاشتن ته مجلس میدادن که زود در نری.

ممنونم خدا رفتگان شما رو هم بیامرزد.


۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۴۴ یا فاطمة الزهراء
زمر که اگه خانواده جلوش رو نمیگرفتن و میرفت حوزه با این حجم علاقه اش و البته سخت گیریش یکی از علمای سخت گیر میشد :| :دی
حواسش به یه نفرم بود که هی سر به سر او نذاره :دی
پاسخ:
:)))
خیلی خوب بود :))

شما همون طوری بودین که فکر می کردم.. یکم مهربون تر و صمیمی تر.

خوشحال شدیم. 
پاسخ:
فقط یه کم؟ :))

ما نیز!
سلام 
جناب واران یعنی آقا دیگه نه ؟^_^
حالا چی غیبت کردین ؟^_^


پاسخ:
سلام
خیر! جناب رو قبل نام بزرگان میارن! :))
هیچی. جز گل و بلبل نبود!
خوب بود و دل چسب و بامزه!
:دی 
عجب :)
ممنونم.

+
گل و بلبل :)) عجب :)

+
برژی برساق :)
سیب زمینی اش کجا بود ؟^_^
پاسخ:
خواهش میکنم. ممنون از شما.

تشبیهش کردم مثلا! :))
خب من می دونستم که مهربونین ولی بیشتر از اونکه می دونستم مهربون بودین.
پاسخ:
لطف دارید شما! :)
از جمله کسایی بودی که به خاطرت لفظ »همه ی فلان قشر اینجورین« نقض میشد...:)
خوش گذشت با حضور شما:)
پاسخ:
لطف دارید. دم شما گرم که مسبب همچین برنامه‌ای بودید.

به به! حالا هی شما دوستان گل از دورهمی بنویسین و ما حسرت نوش جان فرماییم :)))

تا باشه از این دورهمی ها ^_^
ایشالله بیشتر شه تا شما لذت ببرین و ما از خوندن حال خوشتون خوب شه حالمون :))
پاسخ:
ما می‌نویسیم تا دوستان دیگه هم یاد بگیرن و شروع کنن این حرکتا رو. حسرت خالی خالی که فایده نداره! :)
خب آخه من یه نفری که نمی تونم دورهمی بذارم :/ 
هم ولایتیای ما گویا از دنیای وبلاگ دورن که اصلا نمی بینمشون :))