یک روایت معتبر دربارهی یک دورهمی
«هشدار! این پست، دارای نکتههای «فرامتنی» است. در صورت عدم تمایل و شناخت کافی،ضربدر را بزنید»
میفرماید که: «در کار خیر،حاجت استخاره نیست!» من هم در جمعِ مذبذبترین ابناء بشر، کماستخارهترین آنها هستم! بنابراین،از مراسم سال مادربزرگ که محفلی فسردهحال در بهشت زهرا بود به یک دورهمی شاد و موزیکال در حوالی تئاتر شهر کوچ کردم. خروج از فضای غمآلود، انرژی نهفتهی همیشگی را آزاد کرده بود...هولدن و لپتاپ و تامهاردی اگر میگذاشت! یک دوجین آدم، با حوصلهی مُجزی،سلیقهها و رایهای ترگل و ورگل، دورهم،خیلی نزدیک،گردِ میز،نشسته بودند. و کسی حرفی نمیزد جز...سروش! دوست جدید و عزیز و لاکچریام! که امیدوارم خدا از گزند چشمزخم و موشکِ سربازان گمنام،سلامت دارش! حین ریختن شرلوک و چند سریال متوسط دیگر( هولدن است دیگر!) روی هاردم، زمر53 زحمت کشید و جای من رفت بالای منبر. پاکتش نوش جانش. به حق،شریف بود. حیف که زود رفت و مجال ارتباط بیشتر نشد. یک چیزی کنار شیرینی و قهوهیمان تناول کردیم؛ بژ...بژو..؟بژغو؟ بژی؟ شبیه سیبزمینی بود که کش آمده باشد. سوغاتی جناب واران بود. حلال کنید! یک نفر، حسابی پشت سر سوغاتی شما حرف زد.لابد از کورد بودن شما ترسیده! اما خورشید...گوشهی میز، ساکت نشسته بود. در حال و هوای غروب بود انگار. هنر نقاشیاش را نشانمان داد و زود رفت...هولدن اگر میگذاشت حتم دارم بیشتر از او میشنیدیم و میدیدیم! از قضا، یک سارق قانع، در جمع داشتیم. میخواست منوی کافه را بردارد؛پیشنهاد دادیم سرویسها و لیوانها را ببرد؛ نپذیرفت! برای فوقلیسانسیهای جمع،چه کلاسی بالاتر از این که یک ترم آخری دکترا، کنارشان بنشیند و گپ بزند؟ مرحبا به تواضع و وقارش!
آه! دکتر میم!(دقیقا همانطوری که افیلیا هملت را میگفت) چه حسن تصادمی! کوچِ بههنگام،کشف به هنگام هم دارد! مرحبا به خودم که استخاره نگرفتم. و الا از کجا همنوردی نزدیک و پایه و نمکین گیرم میآمد. دکتر میم، آن آرامش و طمانینهی حین سخنش را بدون شک بعد از دیدار نزدیک با خرس سبلان به دست آورده! یا فاطمهالزهرا! نه برای دیدار دکتر با خرس سبلان. برای قصه و روایتی عجیب که دیگر کشف به هنگام بود. قصهای که همانند چتر افتاد روی همهی بگومگوها. همینجا بود که چند فیلم فاخر برای هولدن ریخته شد. تا مزد کار به درد بخورش باشد بابت این دورهمی معتبر. باشد که با فوقش به مراد دلش برسد...اصلا حواسش بود که حواسش نبود؟ به کسی جز او؟
کاش شما هم از تجربه های عجیب یا متفاوتتون برامون میگفتید.
فکر کنم اگه دور همی بعدی با لیدری دکتر میم، در یک محیط کوهستانی، برگزار بشه جالب میشه