پست گیزمیزی D:
بند شکلات
همهی ما یه فامیل مقیم خارجه داریم که دم عید برامون سوغاتیای خوشمزه میاره. من نمیدونم این غربیا،چی توی شکلاتاشون میریزن که ما نمیریزیم! چرا انقدر خوبن توی شکلاتسازی!
پ.ن: نشستم دونه دونه ترکیبات رو از روی بسته، برای میم عزیز خوندم و ترجمه کردم تا اثبات بشه ژلاتین سگ و گربه و خوک توش نیست! خداروشکر که ازین گیاهیا بود. و عجیب، خوشمزهس، عجیب! D:
بند نوستالوژی
لابلای کشوی میزم این عکس فوق العاده خاطرهانگیز رو پیدا کردم. جایی که فقط 3سالمه اما وقایعش رو با جزئیات یادمه.
اینجا یه ساحل جنگلی توی گرگان بود. هوا ابری،خنک و پر از باد! بادبادک را اولین بار همین جا فرستادم هوا.
به رسم عادت بدشانسی و اینکه خوشی به من نیومده،باد تندی زد و بادبادکم گیر کرد لای درختها و پایین نیومد.
(ترانه علیدوستی هم نیومد کمک!)
با این حال، هنوز که هنوزه با همهی سفرای رنگارنگی که به شمال رفتم،این گرگان رو شیرینترین سفر شمالم میدونم.
بس که همه چیز،خوب و کارتپستالی بود!
بند اسکرین شات
جا داره همهی علمای عربزبان؛ شیوهکنان و مویکنان، سر به بیابون بذارن.
بس که من و این دوست مقیم لبنانم،
فصیح، بلیغ، وزین و زیبا عربی صحبت میکنیم!
:/