حاج میلاد مهدیپور
این پُست، برای اون عزیزی که خصوصی گفتن چرا دیگه از خواهرکوچولوت چیزی نمینویسی. اتفاقا میخواستم بنویسم از حرکت فوقالعادهای که توی مراسم افطاری عمو انجام داد. ولی لازمهش توضیحاتی بود که از بیانشون معذور بودم... تا رسیدیم به این چند شبِ والیبالی.
از بازی اول ایران، گیر داده به من و همهی خانواده، میگه «مهدی شبیه میلاد عبادیپوره!» بهش گفتم «ترجیح میدم شبیه مرندی باشم تا عبادیپور!» بازم اصرار پشت اصرار! به پدر و میمِ عزیز و پسرخاله و خاله و هرکسی که ناظر بازی بوده هم گفت که میلاد شبیه مهدیه! امشب که خوب بازی کرده میگه «ببین چقدر خوبه میلاد! اصلا ازین به بعد به جای مهدی صدات میزنیم میلاد!» بعد نشسته کنار دستم و با هر امتیاز ایران، بغل گوشم صدا میزنه «آفرین میلاد! میلاد! میلاد!». میدونید برای آدمی مثل من که مسابقههای ورزشی زنده رو باید با دقت و توی سکوت نسبی ببینه، خیلی دشواره صبوری توی این شرایط! با یه «اه» کوچولو از کنارش بلند شدم و رفتم روی مبل نشستم و ادامه بازی رو نگاه کردم. نزدیکای پایان ست و امتیازهای حساس بود که میلادشون یه امتیاز سرویس گرفت و خواهرکوچیکه با یه پرش از روی میز پذیرایی، شیرجه اومد توی بغلمُ جیغ زد«میلاااااااد»! تا خودمون رو جمع و جور کنیم ایران امیتازای بعدی رو هم گرفت و بازی تموم شد. بعد انگار که موید قوی پیدا کرده، اومده جلوم وایساده میگه: «حالا که ایران برد دیگه قبول کن شبیه میلاد عبادیپوری!».
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن: از سامان فائزی درخواست دارم یه شادی بعد از گل، توی صورت میلاد عبادیپور هم بره!
این آهنگه که بعد بُرد پخش کردن چی بود؟ آهنگ کمشاد مخصوص شام رحلت امام؟ الان صداوسیما نگران روح امامه یا چی؟
چه رنجی کشیده مسئول آرشیو شبکه ورزش که یه ترانهی ملی کمشاد پیدا کنه!