سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

جمعه, ۲۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۲۸ ب.ظ

چاقوی داغ

جمعه, ۲۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۲۸ ب.ظ

چندسال پیشا بیمارستان بستری بودم. دکتر گفته بود باید راه بری تا زود خوب بشی. یادمه از عمد از جلوی اتاق یکی از بیمارا رد میشدم که همیشه فریاد میزد. فریادی که تبدیل به جیغ میشد. یه مرد جوون بود که تخت مخصوص داشت. پدر و مادرشم دائم بالا سرش بودن. فریاد می‌زد. جیغ می‌زد. توی فاصله‌های زمانی خیلی کوتاه، یهو ساکت میشد. توی این لحظات می‌خندید،حرف می‌زد حتی شوخی می‌کرد. چند دقیقه بعد فریادش کل راهروی بیمارستان رو برمی‌داشت. پرستاری که اونجا بود گفت دچار برق گرفتگی شده و بدنش از درون آسیب جدی دیده. اونقدر درد داره که قوی‌ترین مسکن‌ها و مورفین‌ها رو هر چندساعتی که حداقل زمان مجازشه بهش میزنیم. بلافاصله بعد اینکه اثر مسکن‌ها کم میشه دردش شروع میشه. گفتم دردش چجوریه که اینطوری داد میزنه؟ گفت خودش میگه انگار یکی توی بدنم چاقوی داغ تکون میده.

---------------------------------------------------------------------------

دردهای روحی هم شبیه برق گرفتگی‌ن. حرکت چاقوی داغ، جایی حوالی سینه. 

موافقین ۱۸ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۲۵
مهدی

نظرات  (۳۴)

آخ آخ چقدر دقیق و درست. اصلا همینه واقعا!
پاسخ:
سوزم‌ داره
خدا به دادش برسه، سوختن بدترین شکنجه است برای بشر😞😞😞
پاسخ:
نمیدونم خدا به دادش رسید یا نه. ۶ ماه توی بیمارستان بود! 
۲۵ آبان ۹۷ ، ۱۶:۵۲ آسـوکـآ آآ
خدارو شکر سلامتید. 
من معتقدم که دردهای روحی حتی بدتر از این هم هست...
چقدر کم پیدایید.
پاسخ:
خیلی بدتر. درد روح، جسم رو هم ضایع می‌کنه. 
ممنون 
پیدا و نا پیدای ما فرقی نداره :) 
۲۵ آبان ۹۷ ، ۱۷:۰۱ פـریـر بانو
حرکت چاقوی داغ، جایی حوالی سینه... آره! همین.
امیدوارم کمتر آدمی تو جهان به این درد مبتلا شه، اگه هم شد زودتر خوب شه، اون چاقوهه نمونه حوالی سینه‌اش...
پاسخ:
امیدوار نباش رئیس. آدمیه و رنجهاش..‌.تمومی ندارن. از شکلی به شکل دیگه و از سطحی به سطح دیگه عوض میشن.
۲۵ آبان ۹۷ ، ۱۸:۱۸ واقعیت سوسک زده
امام صادق علیه السلام : عجب دارم از کسى که غم زده است چطور این دعا را نمى خواند «لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین» چرا که خداوند به دنبال آن مى فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤ منان را نجات مى دهیم .
پاسخ:
ازون مسکن های قوی :) 
۲۵ آبان ۹۷ ، ۱۹:۳۰ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
چقدر وحشتناک!
پاسخ:
خیلی. قضیه برای ۱۵ سال پیشه اما هنوز با جزئیات یادمه. 
دردهای جسمی رو میشه با مسکن و دارو و این چیزها ساکت کرد اما دردهای روحی چی؟ لامصب مثل یه بختک میشینه رو سینه‌ی آدم و هی نفسش رو میبره، قانون پایستگی هم داره انگار!

فکر کردیم قبل دکتر رفتید شرایط قطب رو بسنجید و با پنگوئن‌ها عکس یادگاری بگیرید که نیستید، بعد شما یه دفعه از چاقو و این چیزها می‌نویسید؟:))
 امیدوارم حالتون خوب باشه یا به زودی خوب بشه :)
پاسخ:
اصلا باقیش رو ننوشتم که شما بنویسید. 
قطب رو که میریم ایشالا. دارم تمرین میکنم چطوری نفر اضافه رو از کشتی بندازم توی دریا. بالاخره سفر مجانی دردسر داره رفیق و غریبه هم نمی‌شناسه :)) 
خوبم ممنون. اینا هم خزعبلاتن. فقط می نویسیم که بگیم هستیم. 
گاهیم شبیه سرب داغیه که از حلقت وارد میشه و تمام اندام‌های درونیت حس میکنن کباب شدن و بوی کباب شدنت رو حس میکنی ولی حتی نمیتونی فریاد بزنی چون حنجره ات هم سوخته صدایی نمونده
پاسخ:
:| با تشکر از توصیف دقیق شما! مخصوصا بخش سرب داغش
درد روحی خیلی سخته معمولا  هیچوقت هم خوب نمیشه
پاسخ:
امان از آدمها آدمها آدمها ! 
برعکس همه‌تون که دارید به اون بخش چاقوی داغ حوالی سینه فکر میکنید؛ من ذهنم رفت پیش اون مرد و وضعیتش.. چقدر میتونه وضع دردناکی هم برای خودش هم اطرافیانش باشه.. وای خدا تصورشم دل آدمو به درد میاره :( 
پاسخ:
تازه خیلی دقیق نگفتم حالتون بد نشه . 
ایشالا که حالش خوب شده باشه . 
برق گرفتگی...
نمیتونم و نمیخوام و خدا رو شکر اصن که نمیشه دردش رو تصور کنم
یکی از آشناهامون اینجوری شد... چنان جیغ میزد و مسکن روش کار نمیکرد من از خدا میخواستم یا اون بمیره راحت شه یا من بمیرم نبینم :| ... هیچکدوممون نمردیم البته
پاسخ:
الهی نه برق ما را بگیرد نه برق گرفته ای ما را . 
در زندگی زخم‌هایی است که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می‌خورد و می‌تراشد؟
پاسخ:
خواستم بیارمش. دیگه انقد همه جا تکرارش کردن به آدم نمیچسبه 
این نقل قول از جانب پرستار برای اون سن شما که لطیف بودی مناسب نبوده..:)) که بعد ۱۵سال یادته هنوز با جزئیات...
درد روحی اول معده (تف بهش) بعد ارجاع داده میشه به گلو و زانو ها...
پاسخ:
همین که توی بخش بزرگسالا بستری بودم خلاف لطافت سنم بود. پرستاراشم همه سیبیل داشتن :))) 
یه لحظه سعی کردم تصور کنم چاقو داغ میره توی تنم...
تصورشم درد داره
پاسخ:
داغم هست :/ 
حاجی جان درد روحی اگه باشه خیلی بدتر ..... توی برق‌گرفتگی حداقل می‌تونی جیغ و فریاد بزنی خودتو خالی کنی !
پاسخ:
آفرین! روح جمع میشه جمع میشه ...یهو میمیره آدم. 
۲۶ آبان ۹۷ ، ۱۳:۴۴ جناب منزوی
بدنم درد گرفت
پاسخ:
ای بابا 
۲۶ آبان ۹۷ ، ۱۷:۱۳ سمانه (رنگی)
دردم گرفت :((((
پاسخ:
همه رو به درد انداختم :/ 
درمون های درد جسمی به چشم دیده میشن دوز دارن و نهایت زمان و تاثیرگذاری
درمون درد روح دیدنی نیستن ولی وقتی باشن وقتی حس بشن وقتی انرژی ها انتقال داده بشن سخت ترین گرفتگی ها رو هم نرم می کنه... آدمی به همدردی زنده ست. 
جانت بی بلا. روحت رها... 
پاسخ:
آدمی به خست معروفه. مخصوصاً برای خرج کردن چیزی که در اصل مال خودش نیست.

اگه.دردم یکی.بودی چه بودی, اگه غم.اندکی بودی چه بودی, به بالینم طبیبی یا حبیبی ازین هر دو یکی بودی.چه بودی, طبیب همه دردها  ذکر و همصحبتی با خداست اگه از اعماق وجود  حس بشه 
پاسخ:
هرچی درد بیشتر درک حسش بیشتر 
سلام
خوبین؟
نیستینا...!

چقدر درد کشیده!
همه هم این درد رو مثل اینکه تجربه کردن!
آقا به شخصه درد چاقو اونم داغ رو تجربه نکردم یا اگرم کردم بذار لااقل یکی بگه حس نکردم!
چه وضعشه؟! :|

پاسخ:
سلام خوبم شکر خدا.
هستم که! 

:)) روحیش رو تجربه کردن 
خداروشکر...
نه منظور این بود که کمتر هستین... :)

منم همون رو میگم خوب نیست!
تحمل‌مون کم شده و با کمترین سختی و فشار از کوره در میریم! :|
بعدم همش ناله می‌کنیم...
قبول ندارین؟!

پاسخ:
کمم که کمتر هستم :) 

این که کم تحملیم البته که هست. ولی بعضی دردها کم نیستن. آدم نتونه مهارشون کنه زمین گیر میشه. 
۳۰ آبان ۹۷ ، ۱۱:۳۴ گمـــــــشده :)
چه دردناک بوده براش:-(
پاسخ:
احتمالا هر روز آرزوی مردن می‌کرده
همیشه هم به حدی ملموس میگین که تا ته مغز و استخوان آدم حسش میکنه.
پاسخ:
:)) همیشه دوس دارم دیگران رو در تجربه هام عمیق شریک کنم
۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۴:۴۶ اجاره سوئیت مبله در تهران
چاقوی داغ تو بدن ... o_O
دلم برای حالش سوخت :(
بعضی وقتا وضعیت این جور مریضارو می بینم یا میشنوم با خدا میگم خدایا منو قراره چجوری از این دنیا ببری ...
___________________________
اجاره سوئیت مبله در تهران
https://eskanbama.com
خاطر تو به خون من رغبت اگر چنین کند...!!!
۲۴ آذر ۹۷ ، ۱۶:۱۷ سوته دلان
آقا رفتین قطب به سلامتی؟!
پاسخ:
قطب اومد پیش ما 
عالییی
سلام
صبح بخیر
میگم حاجی احساس نمی‌کنید خیلی وقته نیستید؟ حالتون خوبه؟ :)
پاسخ:
سلام.
شب بخیر :)
احساس میکنم کاملا. ممنون که یاد ما هستین. خوبم ایشاللا مینویسم بزودی
۱۹ دی ۹۷ ، ۰۱:۲۱ آشپز مهربون
عالی و زیبا بود پستتون
۲۴ دی ۹۷ ، ۲۱:۱۱ سانا پرداز نارین
وااااااااای چقدر سخته واقعا
انشاالله که هیچ کس درگیر مریض و بیمارستان نشه
حاجی ما پیروانت منتظرتیم
کوشی پس؟!؟!
پاسخ:
:)) مکتبی که من رهبرش باشم محکوم به فناست.
خیلی سخته درد،
هر دردی باشه سخته.
خدا به هممون کمک کنه درد نکشیم
۲۸ دی ۹۷ ، ۲۲:۱۱ انـ ـــار
خوشحالم که آدرس وبلاگ تون را اتفاقی پیدا کردم 


سلام
پاسخ:
سلام 
:) خوش اومدین.
سلام :|
خوبین ان‌شاءالله؟
ماهی یه بار باید بیایم بگیم نیستین، شمام بگین به زودی...!!
شاید زود شما با زود ما فرق داره! 
شایدم همون «انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا»س... :|

حتما شما از آقای استاد هاشمی خبر دارین!
ایشون چرا نیستن و نمیان؟
سلامتن؟

پاسخ:
سلام.
ممنون خداروشکر.
به زودی ما به ریال حساب میشه :/ ولی این دفعه واقعا داریم میام.
استاد دکتر هم خوبه حالش. یه سفر هیجان انگیز در پیش داریم که خبرش رو میذاریم و بهونش میکنیم دکتر برگرده میدون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">