سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روشنفکری» ثبت شده است

 

روشنفکری(اگر بشود اسمش را همین گذاشت!)در کشور ما به قدری پدیده‌وار و متناقض عمل می‌کند که آدم نمی‌داند از کدام زاویه بهش بپردازد!

یک گالری تمام‌روشنفکری در اعیانی‌ترین منطقه‌ی بالاشهر تهران برگزار شده به اسم "پدرسگ‌ها". طرح و اجرایش از بزرگمهرحسین‌پور، کاریکاتوریستِ معروف؛  «سگ فحش نیست» همه‌ی حرفش!

خلاقیت و طرح‌های بزرگمهر را دوست دارم اما جنس روشنفکری‌اش را هضم نمی‌کنم خصوصا درباره‌ی این جریان‌سازی اخیر.

سوال‌ و ابهامم را می‌نویسم، باشد که فشار ذهنی‌ام کمتر شود!

. اولین اشکال دوستان از اینجا شروع می‌شود که برای حفظ حقوق حیوان(که اتفاقا درباره‌ش تاکید اسلامی بسیار داریم)می‌خواهند آن را با آدمی‌زاد برابر کنند. نمی‌شود آقا! بالا بروی پایین بیایی انسان ذی‌شعور است و سگ،بدون شعور و صرفا دارای غریزه. بله، آن آدمی که سگ را کتک می‌زند،قطعا شعورش زیر سوال است. اما اگر به سگ بگوییم سگ! مشکلی دارد؟ اگر به انسانی بگوییم سگ،به او توهین نکرده‌ایم؟ یکی بیاید ما را "سگ" صدا بزند،جوابش را با لبخند خواهیم داد؟

. اینکه در ادبیات مردم برای فحاشی از اسم حیوانات استفاده می‌شود،دلالت بر چه می‌کند؟خشونت علیه حیوانات؟! نفرت از حیوان یا نفرت از فردی که بهش فحش با اسم حیوان می‌دهند؟ یعنی هرکسی که به دیگری می‌گوید «توله‌سگ» بعدش می‌رود توله‌سگ را کتک می‌زند؟ از آنکه به او فحش می‌دهد متنفر است یا از خودِ «توله‌سگ»؟

. زیاد دور نشدیم از زمانی که این دوستان،گروهی از مردم را محکوم می‌کردند که این چه حج و کربلا رفتنی‌ست وقتی مردمی فقیر و گرسنه داریم که محتاج نان شب‌اند! اگرچه این استدلال،از پایه سست و بی‌رمق است، اما کسی نیست به دوستان ما سوزنی بزند که برگزاری یک گالری لوکس با این عنوان! اولویت و نیاز دست چندم این جامعه و مردم است؟

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن: خیلی دوست داشتم برم و به خود بزرگمهر بگم این حرفا رو... اما فحاشی عجیب و غریب طرفداراش رو زیر پست‌هاش علیه چندتا دونه حرف مخالف دیدم،پشیمون شدم.

۱۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۲ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۱۳:۵۵
مهدی

... باید قبول کنیم که مردمِ ما هم عادلند و هم عاقل. عادلند،چون به هرکس به قدر سهمش احترام می‌گذارند،احترام واقعی و قلبی را می‌گویم؛ و عاقلند،چون می‌بینند و حس می‌کنند که این خرده نوابغ روشنفکر - که زیر دست و پا ریخته‌اند - حقیقتا متعلق به آنها نیستند،درد آن‌ها را حس و لمس نمی‌کنند،با دنیای آنها مطلقا بیگانه‌اند، قدم موثری برای بهزیستی و ساختمان بخشیدن به زندگی و آینده‌ی آنها برنمی‌دارند،با آنها یکی نیستند و با اینگونه رفتار که دارند، نمی‌توانند باشند.

وقتی من - فی‌المثل - که نویسنده‌ی والا مقام هم هستم - مثلا - تا گردن در مواد مخدر فرو رفته‌ام و پول ماده‌ی مخدری که در هر روز مصرف می‌کنم بیش از مخارج ده خانواده‌ی متوسط‌‌ الحال است، و اگر پول عرق و کبابی که در سه ماه زمستان توی این هتل یا آن کافه می‌خورم، روی هم بریزی می‌توانی برای تمام بچه‌های یک مدرسه‌ی پایین‌شهر، پالتو و پوتین بخری،چطور و به چه جرئتی انتظار دارم که مردم مرا بشناسند، به من احترام بگذارند و دوستم بدارند؟

----------------------------------------------------------------

ابن مشغله/نادرابراهیمی

پ.ن: چقدر صاف و زلال،خال را زده است در سال 52!

پ.ن: همیشه دوست داشتم بتوانم نادرابراهیمی‌وار بنویسم.

موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۵۲
مهدی