انقلاب اسلامی مستضعفان مبارک!
هرچند از نظر اطرافیان، تیپ و ظاهر من به طلبهها «نمیاد»! اما در هر محفلی باشم اگر از هویت صنفیم سوال کنند چیزی نمیگویم جز «طلبه حوزه علمیه قم». یک روز با دو تا از دوستانم برای تماشای تئاتر میرفتیم. راننده، از آن تاکسیرانهای تیز و حواسجمع و مسافرشناس بود. توی راه برای دوستم میگفتم آخرین پروژهمان یک مستند سیاسی سخت بود و چه و چه. هنگام پیاده شدن، راننده پرسید شما مستندسازی؟ گفتم خیر. گفت کار فیلم میکنی؟ گفتم خیر. گفت: من ایده و سوژه زیاد دارم بیا باهم کار کنیم! گفتم «من طلبهم،گاهی وقتاهم کارای اینجوری میکنم ولی واقعیتش کارهای نیستم.» پرسید یعنی آخوندی؟ خندیدم گفتم بله! اشاره کرد به صندلی جلو و گفت اگر عجله نداری بنشین صحبت کنیم. نیم ساعتی به اجرا مانده بود؛ دوستان را فرستادم داخل و نشستم توی ماشین. همهی نیم ساعت را صحبت کردیم. 25 دقیقه او صحبت کرد و 5 دقیقه من. همهی حرفهایش «نقد» بود به صنف روحانیت. همهی تلاشش را میکرد محترمانه و مودبانه حرفش را بزند، موفق هم بود. اما یک کلمه از صحبتهایش هم جدید نبود! میگفت مسافر آخوند زیاد داشته اما جواب سوالهایش را درست ندادهاند یا جوری حرف زدهاند که او نفهمیده. اما اگر اصل حرفهایش را خلاصه کنم میشود:
«یا ایهاالذین ءامنوا لم تقولون مالاتفعلون» ای ایمانآورندگان! چرا چیزی میگویید که انجام نمیدهید؟(صف/2). در جامعهای که قشر متوسط و زیر متوسط، اکثریت هستند زندگی اشرافی و تجملی یک روحانی،به هیچشکلی پذیرفته نیست. حکومت اسلامی ایران،اگرچه با جریانسازی روحانیت پا گرفت اما اساس تشکیلش با ریخته شدن خون مستضعفان جامعه بوده است. اگر قشر خاص و الگوی جامعه،بد عمل کند قشر عام را هم دچار اشتباه و انحراف میکند. «الناس علی دین ملوکهم» مردم همان راهی را میروند که حاکمانشان میروند. این ضربالمثل،به قدری درست بوده که بارها و بارها در منابع روایی و فقهی ما تکرار شده. قرآن،مکرر یادآوری کرده زمانی را که «در قیامت،ضعیفترها به قویترها میگویند ما پیرو شما بودیم! حالا سهمی از آتش را به جای ما میپذیرید؟».
پ.ن: جبران منبری که توی دورهمی نرفتم D:
با تجربهای که دارم میدونم تعداد روحانیهایی که زیست تجملی دارند به مراتب کمتر از روحانیهای متوسط و حتی فقیر هست. اما اینکه اون تعداد کم به چشم بیان اصلا غیر عادی نیست!