سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۰۱ ب.ظ

با تاخیر بسیار به کتاب‌هایم نگاه کردم*

چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۰۱ ب.ظ

بیشترین کتاب‌هایی که توی کتابخونه‌م دارم خودم خریدم. با همین پاهای خودم دالون به دالونِ نمایشگاه رو متر کردم تا پیداشون کنم. با دستای خودم توی برگ اول نوشتم کی و کجا خریدمشون و تقدیم‌شون کردم به خودم. این وسط، سخت نبود پیدا کردن کتابایی که دست بر قضاء، هدیه آدمای دیگه بودن! 2 تا از خاطره‌انگیزها و داستان‌دارهاشون رو سوا کردم به اضافه یکی ازونا که هدیه‌ی خودمه.

یکم. 

ما توی خاندان‌مون اصلا تولد گرفتن برای بزرگسالا نداریم غیر موارد نادر. دیگه نوبت به هدیه دادنم نمی‌رسه قاعدتا. وقتی پسرخاله‌ی 16ساله‌م توی مهمونی با 3 جلد کتاب اومد جلوم گفت آقامهدی تولدت مبارک،واقعا غافلگیر شدم! وقتی دیدم 2تا از کتابا همونایی بوده که دنبالشون بودم و به هردلیلی نگرفتمشون، بیشتر غافلگیر شدم. پشتِ این هدیه‌های خوب، گفتگوها و گپ‌های پراکنده‌ی من و پسرخاله بود پیرامون ادبیات و شعری که تازه بهش علاقه‌مند شده بود. تلاش کرده بودم بهش انگیزه بدم بدون توجه به نگاه و خواسته‌ی دیگران، به علاقه‌ و استعداد خودش بها بده.

با یه زرنگی قابل توجه، از لابه‌لای حرفا فهمیده بود چه کتابایی بگیره. 

 

دوم.

پشتِ انتخاب مسیرِ هر آدمی، کلی انگیزه و دغدغه و هدف و برنامه و دلیل عقلی و حسی هست. برای یه طلبه، این قضیه به شدت پر رنگ‌تره و وسواس بیشتری خرجش شده. قبل ورود به رسانه و تصویر؛‌ دوست طلبه‌ای داشتم و باهم شبانه‌روز مباحثه می‌کردیم که "چرا ورود به رسانه‌‌ی تصویری؟". اگه رسانه‌ی تصویری آره،"چه نوع رسانه‌ای؟ سینما؟مستند؟خبر و گزارش؟چی؟". من نوپا بودم و به شدت مرعوب غرب و سینما و رسانه‌ش. و دوستم به شدت آرمانی و مخالف بالا و پایین غرب؛ من می‌گفتم ورود بدون پیش‌فرض بخاطر اینکه بنیانش اونجاست، اون می‌گفت شروع از صفر بخاطر ماهیت نفسانی و شیطانی سینمای غرب. دیدگاه‌های صفر و صدی ما درهم آمیخته شد و به جاهای خوبی رسید. دوستم پیگیر سینمای غرب شد و منم با احتیاط و مرزبندی وارد ماجرا شدم. سرانجام اون مباحثه‌ها، هدیه‌ی این کتاب عرفانی بود از طرف دوست شفیق. از محفل‌های خصوصی شهیدآوینی نقل شده بود که به بچه‌انقلابیا توصیه کرده قبل اینکه دوربین دست بگیرن این کتاب رو بخونن. علیرغم علاقه‌ی قلبی‌م به شهید دردانه، نسبت به این توصیه‌‌ش، گارد داشتم. تا وقتی که وارد ماجرا شدم و به ژرفای حرفش رسیدم. کتاب، کتاب سنگینیه و حتی غیرقابل هضم. ولی عجیب، دنیای آدم رو بزرگ می‌کنه!

فقط ابتدای نوشته‌ رو دریابید! «تقدیم به برادر مبارز روشنفکر مسلمان...».

سوم. "هدیه‌ی پر زحمت خودم".

سه روز رفتم نمایشگاه، فقط برای اینکه اینو بخرم. هربار می‌گفتن چاپ جدیده و هنوز نیومده. هربار وعده و وعید که میاد. بار آخر گفتن تا اومد تموم شد! مسئول اصلی غرفه‌ی نشر چشمه دیگه دغدغه‌ی جدی پیدا کرد و برام یه نسخه کنار گذاشت.

«گزیده‌ی متون منثور کهن» یا تنها کاری که باعث شد با محمود دولت‌آبادی ارتباط برقرار کنم!

-----------------------------------------------------------------------------------

*به دعوت هولدن

موافقین ۹ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۲۱
مهدی

نظرات  (۲۲)

اه چرا انقد خوشخط ؟؟:(((
پاسخ:
:))
۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۵:۲۲ نویسنده ....
من مدت هاست دوست دارم مرشد و مارگاریتا رو بخونم ولی توفیقش دست نداده.کتاب های نمایش نامه نویسی و فیلم نامه نویسی هم دوست دارم و کلا نمایشنامه ها و فیلم نامه ها رو.از آوینی هم دوست دارم بخونم،منتها عهد بستم تا این کتابایی که خریدم رو نخوندم که تعدادشون هم کم نیست،کتاب جدید نخرم.هییییی کی  اینا خونده بشه:(
خدا امثال پسرخاله رو زیاد کنه:)
کتاب فیلم نامه نویسی سید فیلد رو هم بخونید متن خوش خوانی داره

پاسخ:
آره منم همچین عهدی بستم. برای همین،همینا رو هم نخوندم :)) 
سیدفیلد که جزء واجباته، دارمش. استفاده میکنم ازش.
۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۵:۴۱ ماهی کوچولو
بعد از پسرخاله خودم که اون هدیه ی میکروش خیلی چسبید به من فکر کنم پسرخاله شما رو هم میشه جزو خاله زاده های نمونه طبقه بندی کرد :دی
و اینکه چقدر خوش خط :) 
پاسخ:
میکرو البته یه چیز دیگس! :))
رفیقم آره. خطش خیلی دلبره.
۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۵:۵۲ ف.ع ‏ ‏‏ ‏
خیلی خطتون خوبه :) 
پاسخ:
من یا اونا؟ خیلی ممنون! برای من معمولیه انصافا.
یادداشت دوم چقدر دلنشینه :)
پاسخ:
کولاک کرده!
۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۶:۵۱ آقاگل ‌‌
دست خط خوبی داری :)
به دست خط منم سر بزن! (یهویی یاد اون جمله وبلاگ خوبی داری افتادم!:d)

این کتاب آقای دولت آبادی رو ندیدم توی چشمه چرا؟ کتاب جالبی باید باشه. 
پاسخ:
چشم! دستمو بلینک تا دست‌خطتو بلینکم D:

چرا ندیدی واقعا؟ :/ هم برا خودت بگیر هم هدیه.
۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۷:۰۱ واقعیت سوسک زده
به استناد صفحه ی اول سر الصلوه را بیست ، یازده ، نود و یک از قم خریدم ، کتاب را هرگز از اول تا اخر نخوانده ام ولی بارها بخش هایی ازش را مرور کرده ام .
شاید چون ترجمه اش خوب نبوده یا نمی دانم مطالب سنگین بوده اند شایدم چون خواندیم و نشد :(
احتمال اخری بیشتر است :/
چرا هیچ کس من و به هیچ چالشی اعم از مفید و غیر مفید دعوت نمیکنه :/
پاسخ:
تقریبا هم‌زمان بوده! من که اونموقع اصلا لای کتابم باز نکردم :/ .
همونی که موسسه تنظیم و نشر آثار زده خوب باید باشه.

واللا شما با شاه فالوده میل نمی‌فرمایید D: والا شخص شما رو مد نظر داشتم دعوت کنم به همین یه قلم. انصافا غیرمفیدم نیست. پس بسم‌الله.
۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۷:۰۳ ف.ع ‏ ‏‏ ‏
همه‌تون :)  
پاسخ:
همه‌مون ممنون!‌ :)
توصیف های خواستنی و دقیق و نزدیک دولت آبادی از آدم ها و احوالات شون، دقیقا روی مزر تاریکی و روشنایی متوقف می شه. 
یک تاریک روشنای صرف.

پاسخ:
مخالفم.
چقدر خط خودتون و اطرافیانتون خوبه! حالا دلیل عذرخواهی خواهرتون رو میفهمم:دی

پاسخ:
:)) احسنت!  و ممنان!
۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۸:۵۵ ماهی کوچولو
خط خودتونم خوبه و البته خواناتر که البته اونم شاید واسه اینه که یه متن کوتاه تر بوده توی عکس راحت تر خونده میشه ولی در کل خط خودتونم خوبه 
پاسخ:
مخلصیم! خط حقیر، متعلق به همه‌ست.  D:
۲۱ تیر ۹۶ ، ۲۲:۲۱ هولدن کالفیلد
اون نوشته ی رفیقت به نظر میرسه برای مهندس بازرگان نوشته شده باشه :))
پاسخ:
از طرف شهیدچمران!
۲۱ تیر ۹۶ ، ۲۳:۰۷ واقعیت سوسک زده
:) 
باشد 
پاسخ:
دم شما گرم!
۲۱ تیر ۹۶ ، ۲۳:۰۹ واقعیت سوسک زده
کار خوبی می کنم با شاه فالوده نمی خورم :)
باشد بسم الله ...
پاسخ:
:))
بسم الله.
۲۲ تیر ۹۶ ، ۰۵:۲۶ واقعیت سوسک زده
اون لبخند و باشد را گمانمان این بود ثبت نشده 
خب بنده ارزیابی کردم ، دیدم این چالش مستلزم این هست که من بروم کتابهایی تقدیم نامه دار را از لابلای گنجه ها و ته و توها بیرون بکشم که اصلا نمی دانم اصلا کجا هستند البته و عکس بگیرم و بعد اسم خودم و تقدیم کننده را پاک کنم و خب کلا همینجا اعلام انصراف می کنم ، با این وجود بسم الله الرحمن الرحیم ، همیشه ...
:)
پاسخ:
:)))) دیدییید! من دیگه حرفی ندارم!
برعکس من که هرچی کتاب دارم هدیه ست به جز یکی دوتا( البته  کلا کتاب کم دارم اما دوست دارم )
آیکون من یک اصفهانی هسدم
یه بار تو یه وبلاگی قیدارقیداری شد و من کامنتقیدارکامنتتم کاش یکی قیدار رو به هدیه میداد :دی
سه تا داوطلب پیدا شد یکی شون سفت و سخت آدرس می‌خواست هرچی گفتم شوخی کردم قبول نکرد و.فرستاد.یعنی میخوام بگم چه دوران وبلاگ نویسی داشتیم و قدر ندونستیم :-)

پاسخ:
اوووه! دوران شکوهمندی بود! من که اصن باز نمی‌کنم خاطراتشو :))
یه بار تو یه وبلاگی کتاب قیدار معرفی شد و من کامنت گذاشتم..
چرا کامنت ها من انقدر بهم میریزه :-(
پاسخ:
منظور رو رسوند! :))
۲۲ تیر ۹۶ ، ۱۸:۵۲ بانوچـ ـه
دست‌خط‌ها خوب، کتاب‌ها خوب‌تر :دی
پاسخ:
انقدری که دست‌خط‌ها مورد توجه قرار گرفته بود کتابا نه! با تشکر از شما! :))
۲۲ تیر ۹۶ ، ۲۳:۰۷ گمـــــــشده :)
سرالصلوه امام خمینی؟
اگه این باشه خوندمش
واقعا سنگین بود
هیچی شو نفهمیدم تقریبا
ولی کیف می کردم می خوندمش
اگه کسی پیدا بشه کتاب هاشو به زبان ساده بنویسه خوندن کتاب هاشون خیلی به شناختشون کمک می کنه
چقدر هم خط خوبی داشته دوستتون
پاسخ:
بعضی چیزا رو جا داره و میشه به زبان ساده نوشت. ولی توی برخی مقوله‌ها بحث فرم و محتوا پیش میاد. محتوای این کتاب چیزی نیست که با فرم و متن ساده بشه درآوردش! اساسا عرفان و فلسفه،خصوصا وقتی از زیر چتر دین رد میشن،پیچیدگی محتوایی سنگین پیدا میکنن که اون محتوا جدای از الفاظ هم نیستن طبعا! برای همین فکر می‌کنم یه همچی کتابی رو اگه آدم بخواد بخونه می‌تونه قصد کنه که هرچی ازش بهش رسید فبهاالمراد. والا اگه بنا به درک کامل بود که ما هم الان امام خمینی بودیم! :))
۲۳ تیر ۹۶ ، ۰۱:۵۷ سوته دلان
اگه کتابای اینگمار برگمان و مددپور رو نخوندین، بخونید...

پایان نامه من درباره فیلم های غرب و شرق بود...
رسانه کلا فضای جالبی داره مخصوصا تفکر پشت پرده غربی...

ببخشید خیلی نظرم به پستتون ربطی نداشت... :|
چون در مورد سینمای غرب نوشتین، اینارو گفتم...
پاسخ:
نخوندم. برگمان رو جسته گریخته. بگید کدوم کتاب‌ها و کدوم مددپور؟
ربط داشت اتفاقا. پایان‌نامه رو هم بدید می‌خونیما.
۲۳ تیر ۹۶ ، ۱۶:۲۰ سوته دلان
 من خودم اینا رو خوندم از "محمد مددپور":

+ فلسفه‌های پست‌مدرن غربی و گریز و گذر از مدرنیته
+ دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان  
+دین و سینما
+سینمای اشراقی: سینمای دینی و هنر اشراقی شهید آوینی ...
+ سیر و سلوک سینمایی 

کتاب 4 گانه "جواد امین خندقی" رو هم بهتون توصیه میکنم، خیلی به کارتون میاد.
به نام های:
+ آخرالزمان و آینده گرایی سینمایی
+دین و سینما؛ گزاره های اعتقادی
+دین و سینما؛ آموزه های اخلاقی و ارزشی
+ سینمای سیاسی؛ سیاست سینمایی
این 4 تا نثر روون و خوبی هم داره...
البته اگه تو این موضوعات بخواید مطالعه کنید...

در مورد پایان نامه هم، اگه خواستین آدرس ایمیل بذارید تو وبم، براتون میفرستم.
البته که نوشته م ارزشی نداره... :) 

پاسخ:
خیلی ممنون. خیلی زیاد!
خودم ندارم برم برا هدیه بگیرم؟ :D

پاسخ:
آره هدیه ارزشمندیه بگیر برا خودت