سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۲۲ ب.ظ

ما وبلاگ‌نویسا اگرچه گاهی، از کامنت‌های «ناشناسِ مزاحمِ یاوه‌گو» شکایت می‌کنیم. اما درون‌مون قلقلکی میشه از حضورشون حتی اگه مدام پرت و بلا ببافن در خصوص و عموم. اینا اگرچه وقتی دستای هرزشون رو روی کیبورد برهنه می‌کنن اثری ندارن جز نمایش کوچیک و حقیر بودن خودشون. اما توی حاشیه هستن و البته زندگی ما بدون حاشیه، جذاب نیست. بدون این بی‌هویت‌ها، تشخّص و هویت ما معنا و شکلی نداشته و نداره. پس می‌شه دوست‌شون داشت! با دُز دلسوزی که البته؛ ثمره‌ای به حالشون نداره. باشند و برقرار بمونند که حیات وبلاگ‌نویسی بدون اونها بیش از حد، با کلاس و فرهیخته‌ است.

                                                   

موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۷/۲۰
مهدی

نظرات  (۲۴)

۲۰ مهر ۹۶ ، ۲۰:۲۹ خمار مستی
خیلی خوب بود، عالی، کاملاً موافقم 
پاسخ:
از خوبی خودتونه.
حاجی عصبانی ها
پاسخ:
کجاشو دیدی :)) 

نه واقعا عصبانی نیستم
بنظرم همیشه رو مخن!هیچ وقتم جذاب نیستن!!!
پاسخ:
حاشیه جذابه. مگه اینکه حاشیه هم ندونیشون شما :))
۲۰ مهر ۹۶ ، ۲۱:۰۷ نار خاتون
عههه جدیدا حاشیه وب منم یکم پر شده:))
پاسخ:
چه جذاااب! :)) :/ 
آی که چقد دلم میخواست یه همچین پستی بخونم، کاش مخاطبای این شکلی منم بخونن، وای که چقد دلم پر بود از قضاوت شدن.
مرسی حاجی. :)
پاسخ:
قابل نداشت :))
۲۰ مهر ۹۶ ، ۲۳:۵۰ آقاگل ‌‌
در واقع حالا که عکس مگس گذاشتی بذار بگم که حضورشون مثل مگسیه که نشسته روی کف پامون. کف پامون رو درسته که قلقلک میده ولی لذت بخشه این حس قلقلک :))
پاسخ:
آقا توی خواب باشه که من دیوونه میشم! :))
سلام
سید .. دوستشون داری ؟؟؟!!!
پاسخ:
سلام.
دوست داشتن ترحم برانگیزانه
۲۱ مهر ۹۶ ، ۰۵:۳۱ گمـــــــشده :)
عجب تعبیری😁
پاسخ:
D:
مطلبی بس به جا😅
پاسخ:
(عینک خیلی دودی)
۲۱ مهر ۹۶ ، ۱۰:۳۹ تبارک منصوری
چرا من از این مگس ها ندارم!  =|
جدی برام سواله، مثلا میان چی میگن! =)
پاسخ:
دیگه از ما عبور میکنن سیر میشن به شما نمیرسن .

بیشترین کاری که میکنن قضاوت کردنه. 
۲۱ مهر ۹۶ ، ۲۰:۰۵ شرف الدین
ما شکر خدا از این ناشناسها نداریم
پاسخ:
ما زیاد داریم بگم دو جین بیاد؟
۲۱ مهر ۹۶ ، ۲۰:۰۶ نویسنده ....
یه رمانی هست به اسم سلطانه، پیشنهاد می کنم بخونیدش:)
#ستاد_گذاشتن_کامنتای_متفاوت:دی
پاسخ:
حالا چرا سلطانه؟ :| 
بدتر از قضاوت ها و حرفاشون اینه که اسم ندارن و ادم میدونه اشنان اما نمیفهمه کدوم اشنای بیشعوریه!
پاسخ:
:)) خیلی خوب!
۲۱ مهر ۹۶ ، ۲۲:۲۰ ✿دخترے از تبارِ غرور✿
خیلی خوب بود :))
پاسخ:
مخلصیم:)
حاشیه جذابه ولی وقتی میره رو مخ از زندگی میندازتت!
همونجوری که منو از بلاگ انداخت!
پاسخ:
:| این دیگه متن بوده!
۲۲ مهر ۹۶ ، ۰۰:۴۴ نویسنده ....
همینطوری چون داستانش قشنگه:|
پاسخ:
:/
بله چشم. رسیدم پنجاه شصت تا رمان خاک خورده رو بخونم اینم میخونم.
۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۰:۲۶ نویسنده ....
یعنی کتابی رو که من اینهمه مجاهدت کردم بهتون معرفی کردم رو می ذارید دست آخر بخونید؟!
واقعن که:)))
پاسخ:
:| خداوند متعال، اجر این مجاهدت شهادت گونه ی شما رو محفوظ بدارد! چشم! :/
۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۱:۴۰ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
همیشه حس میکنم یه جای کارم می لنگه که جذابیت های این مدلی زندگیم کمه!!
پاسخ:
هر چی هست چیز مفیدی نیست. :)
۲۳ مهر ۹۶ ، ۰۶:۴۵ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
شنیدم که میگن: وقتی هیچ دشمنی نداری، بدون یه جای کارت اشتباهه!
پاسخ:
اوووه نه! حالا انقدرم جدی نیست فضای وبلاگ!
۲۳ مهر ۹۶ ، ۱۴:۰۱ مردی بنام شقایق ...
سلام

مشکل اینا نیست

مشکل اینه که وقتی مثلا 5 نفر به اسم ناشناس کامنت میذارن و ادم نمیدونه کدومشونه و باید با کدوم رسمی باشه با کدوم صمیمی!!!
کدوم خانومه کدوم آقا
کدوم کدومه...

این سخته
پاسخ:
سلام
حالا به کسی بر نخوره ولی بیشتر خانومن :)) :/
حالا شما زیاد هم بروز نمی‌کنین اینقده حاشیه دارینا :))
پاسخ:
منتظر بودم یکی به این نکته ظریف اشاره کنه :))
۲۳ مهر ۹۶ ، ۲۰:۱۶ ماهی کوچولو
من که انقد از آبان پارسال ناشناس های عجیب غریب داشتم
دیگه حرص نمیخورم و فقط باعث شادی روحم میشن :)) 
پاسخ:
خدا قبول کنه!
۲۵ مهر ۹۶ ، ۱۳:۰۷ بانوچـ ـه
خدا حفظشون کنه :/
پاسخ:
آمین! 
۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۹:۳۴ دکتر یونس
به نظرم اینا کثیف ترین و حقیرترین و رو اعصاب ترین موجودات این دنیان. چون از ایجاد مزاحمت برای  دیگران لذت میبرن و پشت بی درو پیکری فضای مجازی گم میشن.. اونقدر ترسو وحقیر هم هستن که حتی اسم مشخصی هم ندارن.. 
اون کیه که دلش ازین حاشیه ها میخواد؟ بیاد من یه 4 ساله اش رو دارم. با اسم های متفاوت مردونه و زنونه به صورت خستگی ناپذیر کامنت میگذاره. بهش جواب میدم، نمیره. فحش میدم نمیره. دعوا میکنم. نمیره. خودم میرم. اون نمیره! یعنی هست... وبلاگ رو چند ماه ببندم باز هست. مهاجرت کنم. باز هست. کامنتش رو تایید نمیکنم میاد پا پست دوستام کامنت میذاره چرا کامنت منو تایید نکردی؟! تمام وبلاگ رفقام رو شخم زده، مثل بختک میفته روی وبلاگ اونا!  الان هم کامنتیش رو که غیرقابل نمایش کردم، خودش تایید کرده!!!چند بار اینکار رو کرده؟
چی میخواد؟ چرا؟ برای چی؟ اینهمه مدت؟ که چی بشه؟ نمیدونم به این قبله ی محمدی..
یه کیس جالب روان پزشکی میتونه باشه برای مطالعه. خدا نیاره اون روزی رو که مردی بخواد پست و حقیر باشه.. 
خدا همه رو از شر لشگر ابلیس حفظ کنه. همه مریضا رو هم شفا بده. 
پاسخ:
آقا شرمنده! :))) :| من واقعا میدونستم شما با این کیفیت رنج کشیدی انقدر ریلکس نمی نوشتم از این قماش!