پیرمرد و واکس
کفشهایم را از پا در میآورم و تحویل پیرمرد واکسی میدهم. کفشهای نفر قبلی _ مرد کت شلواری ریش پرفسوری _ را جفت میکند جلوی پایش و میگوید: خبردار شدی بنزین رو کردن 800 تومن؟ مرد کت شلواری با مکث میگوید نه، 1200 تومن میخوان بکنن. پیرمرد واکسی با جدیت ادامه میدهد: نه بابا! مردم که اعتراض کردن ریختن تو خیابون... اینا بنزین رو کردن 800 . مرد کت شلواری با تعجب میگوید: مگه میشه چیزی توی این مملکت ارزون بشه؟ پیرمرد: 800 شده بابا،بخاطر شلوغیا. مرد کت شلواری «عجبی» میگوید، کفشهایش را میپوشد و میرود. پیرمرد واکسی لنگهی کفش من را روی پایش میگذارد و میزند زیر خنده، میخندد و رو بهم میگوید: میبینی مردم چه سادهن؟ بهش میگم بنزین شده 800 باور میکنه. اینا خودشون دولتین مثلا! (میخندد) میخندم. آن طرف پیادهرو میایستم تا ولیعصر شلوغ را بهتر ببینم. پیرمرد واکسی صدایم میکند. نگاهش میکنم،میخواهد چیزی بگوید...میروم سمتش. میگوید اون مرده رو میبینی نشسته روی زمین سیگار میکشه؟ الکی خودشو میزنه به مریضی مردم بهش پول بدن. بعد مردم فیلم میگیرن من و تو نشونش میدن. چند روز پیش کنار من بود. منم نشون داد من و تو ، دیدی؟ میخندم میگویم نه کی نشون داد؟ میگوید مهم نیست؛ که چی آخه فیلم میگیرن؟ برای چی میفرستن برای اونا؟ که دنیا چی رو ببینن؟ مسخرهبازی!