سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

هر روز از نشست‌های خبری جشنواره فیلم فجر، خبر جنجال و دعوا بیرون میاد. داریوش ارجمند، ابتذال رو با بیان مبتذلش نقد میکنه و براش کف و سوت میزنن. ریحانه پارسا جلوی کلی دوربین و رسانه و آدم! عشوه خرکی میاد و سوژه توئیتر و اینستاگرام میشه. دستیار حاتمی‌کیا به شکل غیر رسمی جلوی تریبون میاد و داد و فریاد راه میندازه. هادی حجازی‌فر سر اینکه به زبان ترکی توهین شده رگ گردنی میشه. خبرنگارا هم تا میتونن به این جنجال و حاشیه‌ها دامن میزنن. اون طرف، توی یه گفتگو که اسمش نقد و اندیشه‌ست دوتا مثلا استاد دانشگاه، مثل خروس جنگی به جون هم میفتن. اینا بخشی از چیزایی هستن که ما صوت و تصویرشون رو می‌بینیم. خیلی از اینها هم رسانه‌ای نمیشه. درباره‌ی این وضعیت، واقعا نمیدونم چی بگم! این آدما به عنوان نماینده‌های فرهنگ و هنر کشورِ معروف و مشهورمون ایران؛ آیینه‌ی فرهنگ و تمدّن ما هستن مثلا. دوتا واژه‌‌ای که دیگه به کار بردنشون‌م مبتذل شده. وقتی قشر مثلا فرهیخته‌ی کشور ما این باشه دیگه کفِ‌ش چه خبره. اصلا فرقی بین این دوتا هست الان؟ بابا نا امیدمون نکنید از رشد و پیشرفت. آدم باشین!  

۱۱ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۳۸
مهدی

جذابیتِ فوتبال، در جایی اتفاق می‌افتد که تماشاچی نمیداند کدام تیم برنده است و کدام بازنده. دو تیم، بازوها و تاکتیک‌های خودشان را دارند و در این زورآزمایی 22 نفره، هیچ کدام به دیگری نمی‌چربند مگر در اندک فرصت‌ها. فرصت‌هایی که از نقطه ضعف‌ها و نقطه‌ قوت‌های نزدیکِ دو تیم به وجود می‌آیند و نتیجه پایانی را مشخص می‌کنند. فوتبال‌های قابل پیش‌بینی و یک طرفه، مثل جایی که 5 گل و یا بیشتر به تیمی جنگ‌زده و قحطی‌زده بزنی نه جذاب‌ند نه دیدنی؛ اما بازی ایران و ژاپن جذاب و دراماتیک بود. تماشاچی واقعا نمی‌توانست تشخیص بدهد چه تیمی برنده می‌شود. اضطراب در چشمان طرفدارهای هر دو تیم موج میزد. پس از گل اولِ ژاپن روی آن حرکت فاجعه‌بارِ 5 بازیکن ایران در سطح ملی بود که دیگر همه تماشاچی‌ها فهمیدند نتیجه بازی چه می‌شود. دیگر کسی اضطراب و امید که تا دقیقه 90 چه می‌شود را نداشت. چرا که ضعف‌های بزرگ و کوچک قهرمان یا همان «هارماتیا» عیان شده بود. پرخاش، دستپاچگی، حمله به داور، و بکش زیر توپ تا هر جا رفت!(دو تا پست قبل هم نوشتم که سرشت حقیقی انسان زیر فشار برملا میشود). ضدقهرمان هم بیکار ننشست و با همه قوایش نقاطِ ضعف را فشار داد و گل‌های بعدی و سپس؛ «کاتارسیس» یا همان سقوطِ قهرمان صورت گرفت. کاتارسیس یعنی پایان. یعنی راه بدون بازگشت. یعنی تزکیه قهرمان و تماشاچی. یعنی وقتش رسیده بفهمی انگشت اشاره روی بینی و مشت‌های گره کرده را سمت خودت بگیری! یعنی نتوانی توی چشمان بهت‌زده یک ملت نگاه کنی که زمین فوتبال سالهاست برایشان سبز نیست. 

و اما سوالی که پس از فروکش غم و حین تزکیه باید پرسید. این یک قهرمان واقعی بود یا پوشالی؟

۲۰ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۴۳
مهدی

کفش‌هایم را از پا در می‌آورم و تحویل پیرمرد واکسی می‌دهم. کفش‌های نفر قبلی _ مرد کت شلواری ریش پرفسوری _ را جفت می‌کند جلوی پایش و می‌گوید: خبردار شدی بنزین رو کردن 800 تومن؟ مرد کت شلواری با مکث می‌گوید نه، 1200 تومن میخوان بکنن. پیرمرد واکسی با جدیت ادامه می‌دهد: نه بابا! مردم که اعتراض کردن ریختن تو خیابون... اینا بنزین رو کردن 800 . مرد کت شلواری با تعجب می‌گوید: مگه میشه چیزی توی این مملکت ارزون بشه؟ پیرمرد: 800 شده بابا،بخاطر شلوغیا. مرد کت شلواری «عجبی» می‌گوید، کفش‌هایش را می‌پوشد و می‌رود. پیرمرد واکسی لنگه‌ی کفش من را روی پایش می‌گذارد و می‌زند زیر خنده، می‌خندد و رو بهم می‌گوید: می‌بینی مردم چه ساده‌ن؟ بهش میگم بنزین شده 800 باور میکنه. اینا خودشون دولتی‌ن مثلا! (می‌خندد) می‌خندم. آن طرف پیاده‌رو می‌ایستم تا ولیعصر شلوغ را بهتر ببینم. پیرمرد واکسی صدایم می‌کند. نگاهش می‌کنم،می‌خواهد چیزی بگوید...می‌روم سمتش. می‌گوید اون مرده رو می‌بینی نشسته روی زمین سیگار می‌کشه؟ الکی خودشو میزنه به مریضی مردم بهش پول بدن. بعد مردم فیلم می‌گیرن من و تو نشونش میدن. چند روز پیش کنار من بود. منم نشون داد من و تو ، دیدی؟ می‌خندم می‌گویم نه کی نشون داد؟ ‌می‌گوید مهم نیست؛ که چی آخه فیلم می‌گیرن؟ برای چی میفرستن برای اونا؟ که دنیا چی رو ببینن؟ مسخره‌بازی!  

۱۶ نظر موافقین ۱۶ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۶ ، ۱۳:۰۶
مهدی