سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

طبقه بندی موضوعی

جمعه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۵۹ ق.ظ

پادکست شماره یک(سنجاق)

جمعه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۵۹ ق.ظ

سلام. پادکستی که قولش رو داده بودم آماده شد. تلاشمو کردم طوری باشه که بعد گوش دادنش، حس خسران نکنین. یه مقدار درگیر کار بودم و سعی کردم تا جای ممکن با کیفیت خوب آماده بشه ولی یه خورده عجله‌ای شد. لطفا اگه گوش کردین حتما حتما نظر بدین. چه روشن چه خاموش چه نیمه‌روشن. چه قهر چه آشتی. خیلی ممنون.

+پادکست سنجاق

موافقین ۹ مخالفین ۲ ۹۹/۰۱/۲۲

نظرات  (۱۹)

صدای گوینده طوریه که انگار همین الان از سر بساط سنجاق و اینا بلند شده.

پاسخ:
:))) بوی سنجاق میده. 

به نظرم یه سنجاق رو همه مون باید داشته باشیم یه سنجاقی که وصل مون کنه به آسمون. رنگشم طلایی باشه ترجیحا.

دعا یه وقت هایی حقیقتا راه گشاست. ولی یه وقت هایی هم لازمه ما آدما درگیر جبر روزگار بشیم بفهمیم دنیا دست کیه توهم خدا بودن به سرمون نزنه. باید قبول کنیم که بی اذن و اراده اون بالایی قدم از قدم نمی تونیم برداریم اگر یک جایی همت می کنیم تلاش می کنیم مستعدیم لطف پروردگار و بس. توی این اوضاع یک چیزی حال آدم  رو خیلی خوب می کنه دیدن عجز و ناتوانی آدم هایی که خدا رو هم بنده نبودن. و عدالتی که این روزها عجیب همه آدم ها رو تو یه سطح قرار داده.

خاطره خوبی بود و دلنشین روایت کردین ماجرا رو اونقدر کشش داشت که آدم راغب باشه برا شنیدن باقی روایت. 

و نقطه قوت این روایت گریزتون از داستان شب های روشن داستایوفسکی به ماجرای خودتون بود که به نظرم خیلی به جا بود. و مناسبت داشت.

پاسخ:
خیلی ممنونم از نظرتون. لطف کردین.
اصلش که از اول مبتلای جبر هستیم. و بله معمولا بیشتر مشکل از همین جا شروع میشه که به یه جایی میرسیم و دیگه خدا رو بنده نیستیم.

در کل خیلی خوب بود. مخصوصا قسمت خاطره اصلی:)) علاوه بر اینکه داستانش جذاب بود، خوب هم تعریف شده بود. 

فقط یه کم اگه بخوام با عینک نقادانه نگاه کنم، باید بگم که شاید بهتر بود وسط همون خاطره اصلی، آهنگ پخش نمیکردین. آهنگ برای جدا کردن بخش ها خوب بود، ولی وسط داستان یه کم نامانوس به نظر می‌رسید.

نکته دوم اینکه گاهی پ و ب که توی میکروفون تلفظ میشه، شدت میگیره و صوت ضبط شده کلماتی که این حروف رو دارن، مثل این میمونه که توی گوش شنونده فوت میکنی. من خودم با این مساله خیلی مشکل داشتم و اعصابم به هم می‌ریخت که این پ و ب من توی صداهایی که ضبط میکنم نزنه. چون بعدا سر ویرایشش کلی زجر میکشیدم و اونایی که شدتش کمتر بود رو فقط میتونستم ادیت کنم.

میکروفون من اون موقع از این هدستها بود که یه سیم ضخیم به عنوان میکروفون می اومد جلوی دهن. یه تیکه ابر نازک برداشتم گذاشتم دور میکروفون، مشکل حل شد. اگر از گوشی استفاده میکنین برای ضبط، شاید دستمال کاغذی ای، یه تیکه ابری، چیزی بذارین روی قسمت دریافت صدای گوشی، به امید خدا درست بشه.

فقط چون یه ذره زیادی خودم روی این نکته حساس بودم، گفتم. وگرنه به نظرم چیز خوبی از آب دراومده بود:) 

پاسخ:
خیلی ممنون از نظرتون.
تصورم این بود که چون خاطره طولانیه بازم با آهنگ جداش کنم. ولی الان که خودم گوش کردم دیدم شما درست میگین. خاطره اصلیه آهنگ و فصل نداشت بهتر بود.
اون پ اون پ خودمم دیوونه کرد. :))) من چون همه کارا رو با نرم افزار میکنم خیالم راحت بود هرچی نویز و صدای اضافی هست میگیریم. تازه موقع ادیت متوجه صدای وحشتناک پ شدم! که اصلا درست بشو نبود با هیچی. اصلنم حوصله ضبط دوباره نداشتم. با گوشی ضبط کردم ایشالا سری بعد تست میکنم دستمال کاغذی رو ببینم جواب میده یا نه.

سلام  :)

خیلی خوب بود و تنها حرفی که میمونه اینه که صدای گوینده روی یه خط کاملا صاف در حال حرکت هست و توی موقعیت های مختلف تغیر خاصی نمیکنه. بیشتر به این شیبه بود که انگار داره از روی یه انشاء میخونه.

به هر حال با توجه به اینکه گفتید با عجله بوده و اولین پادکست هم بوده، عااااالی هست‌.

مانا باشید و قدم هاتون استوار بمونه تو این راه :)

در ضمن امیدوارم که جسارت من رو ببیخشید. من صرفا تجربه ی شخصی خودم رو عنوان کردم :)

ممنونم از زمانی که گذاشتید :)

پاسخ:
سلام. ممنونم از نظرتون.
راستش این خط صاف صدا و لحن بدون تغییر رو آگاهانه انجام دادم. فکر میکنم متن باید به اندازه‌ای قوی باشه که لازم نباشه گوینده با لحن و صدای خودش ضعفشو جبران کنه. از پادکستهای دیگه هم که روایتی بودن معمولا همین لحن یک نواخت رو شنیدم. ولی اصل قصه اینه که اصلا گوینده هم نیستم و ضعیفم توی این موضوع.
خواهش میکنم خیلی لطف کردید گوش کردید و نظر دادید.

من کلا پادکست گوش نمی‌دم و خوشم نمیاد.(یکی دوباری امتحان کردم و خوشم نیومده) ولی اینو گوش دادم تا ته و دوست داشتم. حالا نمی‌دونم این که دوست داشتم به خاطر اینه که کلا پادکست گوش نمی‌دم یا واقعا خوب بوده😅

پاسخ:
خب خداروشکر! :)) ممنون گوش کردین.

من مثل یه دختر خوب گوش دادم.

دعای سحر رو منم سنجاقم، منتهی طوری که بیدار میشم، گوش میدم،  سحری میخورم و  ... اینجوریه که یه وعده بیشتر دارم تو ماه رمضان. خداییش روزه هم میگیرما هرازگاهی.

از اول بچه با خدایی بودین حاجی😂 و اینگونه تحولات حاجی آغاز شد. :))

ممنون :) من که خوشم اومد. خداقوت.

پاسخ:
خیلی ممنونم. حالا درباره سیر نزولی تحولاتم صحبت میکنم بعدا D:
آره انقد با خدا بودم که الان کلا چپ کردم کفم آفتاب خورده حسابی :))

می‌دونم که هدف از شمرده‌گویی این‌بوده که شنونده هم درست بشنوه و هم خسته و اذیت نشه اما فکر می‌کنم این شمرده‌گویی خیلی سرعت ادای کلمات رو بیش از حد کم کرده و انگار شکل بیان تا حدودی تصنعی شده. نمی‌دونم شاید هم ایراد واردی نباشه، شاید فقط به گوش و نظر من این‌طور اومده باشه. :)

پاسخ:
جدی؟! خودم برعکس فکر میکردم زیادی تند شده.
فکر کنم چون متن کلی داشتم و فکر میکردم و میگفتم اینجوری دراومده. ولی دقت کنین من کلا همینجوری تصنعی حرف میزنم :)))

من تقریبا جز چهرازی پادکست خاصی رو گوش نکردم و نمی‌تونم نظر کارشناسانه بدم اما خب می‌تونم نظر شخصیم رو به‌عنوان یه مخاطب عام بگم. :دی

۱. گوینده باید کتاب‌های صوتی بیشتری گوش کنه یا دست کم داستان‌های صوتی بیشتری، تا بهتر از این داستان بخونه. خوب بود‌ها ولی جا داره بهتر بشه. ابتدای پادکست و داستان من رو خیلی جذب نکرد.

۲. بعد از داستان اول پادکست، بقیه‌اش رو نسبتا دوست داشتم. نوستالژیک بود و منم که کشته‌مردهٔ این چیزها! 

۳. موسیقی‌‌(و حالا نواها و صداها و دعاها :دی) مطلوب بود.

۴. پیشنهاد: گاهی تن صدا رو بالا و پایین کنین وقت خوندن متن. 

۵. محتوا... محتوا هم راضی‌کننده بود. سعی کردین سنجاق‌شدنه رو بهمون توضیح بدین و برای من راضی‌کننده بود به عنوان مخاطب‌.

۶. یه پیشنهاد دیگه: از صداهای فرعی غافل نشین مخصوصا وقت خاطره تعریف کردن. مثلا به‌جای تلقی صدا کرد، صدای تلق رو بذارین‌. گمونم این صداها تو اینترنت هم باشه. از همین صداهای کوتاه بانمک که حکم ادویهٔ پادکست‌ها رو دارن. :دی

۷. خودمونی‌بودن گوینده با مخاطب رو دوست داشتم و وقتی داشت خاطره تعرف می‌کرد و از بچگیش می‌گفت همراه شده بودم و حتی دلم سوخت واسه گریه‌هاش! :))

 

همین‌ها دیگه‌. برای کار اول خوب بود. ایشالا بهتر و بهتر هم بشه و بیشتر مهمون صداتون بشیم. :)

پاسخ:
اولی رو خیلی موافقم. کوتاهی خودمم بود فقط 1 بار ضبط کردم و متوجه شدم بد شده ولی حوصله و وقت نکردم برای تکرارش.
برای مورد چهارم تقریبا عمدی صدامو بالا و پایین نکردم. پادکستی که روایت‌گر هست، اول باید متنش جور همه چیشو بکشه. بعد صداها و موسیقی. لحن گوینده درجه آخره.
مورد 6 هم درسته. حتی صدای در رفتن کتفمم میخواستم بذارم...نذاشتم دیگه...بهونه حوصله و وقت!
خیلی خیلی ممنونم از نظرت. ایشالا بازم حاضر باشن گوش بدن ملت :))

بسیار پادکست خوبی بود. لذت بردیم. (: یعنی واقعا اینجور نبود که بخوام خودمو مجبور به گوش دادنش کنم. خودش همینطور می‌کشید آدمو. خلاصه که شروع دوست‌داشتنی‌ و لطیفی بود‌. ان‌شاالله که ادامه بدید و بعدی‌ها هم همینطوری و رو به بالا. (:
البته اولاش رو کسی که کتاب رو نخونده باشه شاید یکم متوجه نشه که الان کی داره حرف می‌زنه‌. یعنی لحظه‌ی عوض شدن گوینده‌ خیلی واضح نیست.

 

+خیلی وقت بود می‌خواستم بپرسم: اون‌موقع که گفتید ازم سوال بپرسید صوتی جواب بدم. جواب‌ها رو با چه برنامه‌ای ضبط کرده بودید؟

پاسخ:
خیلی ممنونم. بله متن کتاب رو خوب نخوندم همون ضبط اول رو گذاشتم.
.
همش با گوشیه. نویز صدا رو با نرم‌افزار میگیرم.

متن قشنگ و دلنشینی بود.من بچگیام اصلا شیطنت نداشتم مخصوصا دبیرستان که همه ازش خاطره دارن من فقط درس خوندم و یه بچه مثبت واقعی بودم.

پاسخ:
ممنونم.
دم شما گرم! :)) منم جای همه‌ی بچه مثبتا آتیش سوزوندم.

۱. توی جشنواره فجر، یه فیلمی بود به اسم «سینما شهر قصه» ، برای تعریف یه سری نوستالژی ، کلی از قسمتهای اونا رو گذاشته بود توو فیلمش و تدوین کرده بود. لعنتی از دو ساعت فیلم، خودش ده دقیقه شو ساخته بود. :-))

۲. اهنگ های بین تیکه های داستان رو هی از اول میرفتی... خب ادامه شو میذاشتی .

۳ . توی محله شما مگه پیکان پیدا میشه؟! بنز و پورشه رو تبدیل کردی به پیکان که نوستالژی بشه؟

۴. کاش از خدا یه ویز دیگه میخواستی. عقلی، چیزی :-))

۵. اگه سال به سال میای جلو، قسمت بعدی باید خاطرات خونه مجردی قم باشه.

۶. خوبه

پاسخ:
الان مد شده دیگه تلویزیون که زخم کرد همه رو با برنامه‌های نوستالژی محور
ادامه آهنگه‌ست. ولی ادامه‌ش تکرار ریتم قبلیشه :))
تو محله ما پیکان بهترین ماشین بود. هنوزم هست D:
از خدا چیز دیگه خواستم. یه آدم حسابی که بشه باهاش رفت سفر و گردش. تو رو انداخت وسط متاسفانه. عذاب الیم!
5 . خونه مجردی فقط شاهرود :)))
قربونت.

کارشناس نیستم اما ما که کیف کردیم واقعا عالی بعنوان پادکست اول انقدر خوب و تمیز و حرفه ای. 

پاسخ:
ممنونم از نظرت. انقدم خوب و تمیز نبود ولی خوشحالم که شما دوست داشتی.

من با این‌که از صداهای مربوطه استفاده کنید موافق نیستم و به‌نظرم، این‌که فقط با روایت‌کردن و نه هیچ ابزار دیگری بتونید اون‌ قصه‌ رو هر چی که هست،  تصویرسازی کنید، خیلی هنرمندانه‌تره و حتی حس می‌کنم صداهای این‌طوری، شبیه اون خنده‌ٔ جمعیت رو کلیپ‌های طنز، بدش می‌کنه!

پاسخ:
نه‌ به نظرم. فقط کتابه که تنها ابزارش کلمه ست. بقیه مدیوما وقتی امکانش رو دارن میتونن از لوازم دیگه استفاده کنن. حالا اینکه استفاده درست بشه و از کار بیرون نزنه یه بحث دیگس.

خوب بود ممنون

پاسخ:
خواهش میکنم 

سلام شنیدیم خوب بود   با چه نرم افزاری تهیه ش کردید ؟

چشم نخورید فکر نمیکردم اینقدر جالب باشه

پاسخ:
سلام.‌ خیلی ممنون خوشحالم خوشتون اومده. بامجون بمم آفت نداره :)) 
صدا رو با گوشی ضبط کردم. ویرایش صدا هم با premirere
۲۸ فروردين ۹۹ ، ۰۷:۱۰ خورشید ‌‌‌

خیلی باحال بود :دی

لحن خوندن و حرف‌زدن ولی در محتوای صوتی متفاوته با حرف‌زدن معمولی. شبیه این گزارشگرهای بیست‌وسی بودید که صداشون رو می‌گذارند روی گزارش ولی هیچ حس و لحنی نداره حرف‌زدن‌شون. طولانی هم بود و یک‌جاهایی که قصه از ریتم می‌افتاد، خسته‌کننده می‌شد. 

یک‌چیز کوچولو هم این‌که مکث خیلی کوتاهی بین کلام و موسیقی بعدش بگذارید. وقتی خیلی می‌چسبند بهم انگار کلام گوینده تموم نشده، موسیقی از حلقش می‌زنه بیرون. 

ولی خیلی جالب و اشتیاق‌انگیز و باحاله و به شدت منتظر برنامه‌های بعدی هستیم.

پاسخ:
اصلا دفاع و ادعایی برای صوت و لحنم ندارم کلا از همون بچگی که صدامو‌ با واکمن ضبط میکردم مطمئن شدم گوینده بشو نیستم‌ :)) 
جایی که از ریتم افتاد رو میگفتی بهم. مهمه دقیقا . 
مکث کوتاهم با فید کردن انجام دادم. کم بوده لابد. 
ممنون از نظر دقیق ممنون از وقت گذاشتن. لطف کردی. 
۲۸ فروردين ۹۹ ، ۰۷:۱۷ خورشید ‌‌‌

الآن خوندم که بالا گفتید آگاهانه بدون تغییر لحن و این‌ها بود برای تمرکز بیشتر متن و خواستم بگم که منظورم استفاده از لحن به عنوان افکت و برای نقش بازی‌‌کردن نبود. خوندن معمولی متن هم وقتی قراره محتوای صوتی باشه، متفاوته. ریتم صحبت‌کردن، مکث و تأکید‌ها، بیان شمرده‌ی لغات،... اقتاضائات خود متن‌اند و برای برخورد سالم با متن ضروری. علی بندری مثلاً با لحنش نقش بازی نمی‌کنه و معمولاً مستقیم و بی‌آلایش صحبت می‌کنه ولی خیلی خوب رعایت می‌کنه و کلام رو بازتاب می‌ده.

پاسخ:
علی بندری که واقعا بیان حرفه ای داره اینکه اصلا پیچ و تاب و حتی صدای خاصی هم نداره و انقد درست اجرا می‌کنه خیلی خوبه. و دومین نفری که من بینوا رو باهاش مقایسه کرد شمایی.‌نکنید! انصافانه ست آیا؟ :)) 
۰۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۲۶ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

خب منم اعتراف می‌کنم پادکست گوش کن نیستم. از روی کنجکاوی دانلود کرده بودم و دیشب که خوابم نمی‌گرفت گوش دادم و دوستش داشتم. فقط نمی‌دونم من خوابالو بودم یا چی که نتونستم فوتبالیست‌ها رو به بقیه ماجرا بچسبونم:/

لحن داستان خوانی‌تون رو هم دوست داشتم. (قسمت اول)

پاسخ:
میخواستم بگم اون همه اتفاق سورئالی که توی فوتبالیستا رقم میخورد رو باور میکردیم چون دلمون زنده بود‌. دلی بودیم کلا.

ممنون که وقت گذاشتین :) 

خیلی خوب و شنیدنی بود. فقط یه توصیه!

وبلاگ جای خیلی خوبه برای انتشار پادکست نیست. میتونید از سایت‌هایی که مخصوص پادکستن مثل castbox استفاده کنید و لینکش رو تو وبلاگتون هم بذارید

پاسخ:
ممنونم وقت گذاشتین. بله درسته بقیه دوستانم همین پیشنهاد رو دادن. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">