توی مدتِ کوتاهی که ویراستاری میکردم تجربههای جالبی نصیبم شد.نفر اصلی که کارهام رو ازش میگرفتم آقایی بود که از طرف نشریهها و سازمانهای گوناگون براش سفارش میومد.آدم باشخصیتی بود و اهل کارِ بسیار.چندتا کار براش انجام دادم.با اینکه اول راه بودم و یک بارهم بدقولی کرده بودم، از کارم خوشش اومده بود و پشت بندِ هر کاری،دربارهی کار بعدی باهام صحبت میکرد.تا اینکه با یکی از دوستانم که سابقهی چندینسالهی ویرایش داره آشنا شد.مسبب آشنایی هم خودم بودم.ازون موقع،دیگه بهم زنگ نزد.فهمیدم زرنگبازیها(!)در دنیای ویراستاری هم وجود دارند.چیزهایی که به گروه خونی من نمیخورند.البته اگه منم جای صاحبکار بودم ترجیح میدادم با کسی کار کنم که سابقه و مهارت بیشتری توی کار داره و کارش رو مثل یه حرفهای،به موقع و با کیفیت تحویل میده. اما اگه جای دوست حرفهایم بودم که هرجا بره براش کار ریخته،نون یه تازهکار رو آجر نمیکردم. به هرحال،مدت کمی گذشت و آقای صاحبکار بهم زنگ زد.گفت وقت داری برای عنوانگذاری و چندتا مصاحبه و فلان و فلان...اولش تعجب کرده بودم.کار رو پذیرفتم و بعد، بین صحبتهایش فهمیدم بیاخلاقیهای دوست حرفهای،بر سر دستمزد و زمان و کیفیتِ کار،حوصلهش را سر برده.(البته این دوست حرفهای به بیاخلاقیهایش میگوید: «اصول»)
اگر شما جای صاحبکار باشین کدوم رو ترجیح میدهید؟ آدمِ ماهرتر، یا آدم با اخلاقتر؟
اگر جای یه حرفهای باشید،دلتون برای تازهکارها میسوزه؟یا بدون تعارف، میگید منم یه زمانی تازه کار بودم؟