این چالش رو موقعی راه انداختن که اسلام دست و دهن من رو بسته. وگرنه با مساحت زیستم خیلیها رو زخمی میکردم تا حق عنوان ادا بشه.
اجازه بدید از قدیمیترین و فعالترین عضو شروع کنم. همون که روش نوشته «دهمین...». کارت متروی منه که نزدیک دهساله، همه جا و همه وقت توی جیبم بوده و توی تهران جابجام کرده! تازگیها از نفس افتاده و روی دستگاه، خوب نمیزنه. خودشم میگه داداش! 10 سال پیش 2تومن دادی ما رو خریدی، 20 میلیون از ما کار کشیدی! بازم دلم نمیاد با این سوئیچیهای سوسولی جدید عوضش کنم.
نخ دندان! با من چه کردی که عشق نکرد! همدمِ شبها و سحرهای دهان من! اگه خانواده ازینجا رد نمیشد واضحتر توضیح میدادم میزان علاقهم رو بهش. اون ساعت پلاستیکی، قرار بود دستبند سلامتی/ورزشی باشه. مشتری دائمش شدم و ساعت مچی رو تقریبا برای همیشه کنار گذاشتم!(آگهی بازرگانی شد!) هر روز خیلی جدی ازش میپرسم آخه از کجا فهمیدی دیشب چقدر عمیق خوابیدم! تازگیها ویبرهی تذکرش بابت یک ساعت یک جا نشستن رو قطع کردم،رو مخ بود مخصوصا سر کار،اونم گفت به کفشم! منظورش کفش ورزشیم بود،چون میدونه به اندازه کافی، توی هفته فوتبال بازی میکنم و سلامتیم در خطر نیست. لنگهی چپ هم که به توضیح نیازی نداره. اون شماره 9ی هم که گوشه کادر،دلبری میکنه شُرت ورزشی بندهست! خواستم یادآوری کنم بعضیها عکس با شرت ورزشی ندارن ولی رئیس فدراسیون فوتبال میشن! واقعیتش هفتهی بدون فوتبال برای من،هفته سست و بیرنگ و لعابیه. حتی اگه با همراهی این هندزفیری سبزآبی پرماجرا، هر روز هفته رو توی مترو فیلم دیده باشم. اون هارد رو اینطوری دم دستی نگاه نکنین! به چشم فاخرترین هارد جهان سینما که گلچینی از آثار 40 کارگردان مطرح رو توی خودش جا داده، بنگریدش! کتابه رو هم به چیز خاصی ننگرید! کی توی ماه رمضون حال داره کتاب بخونه آخه! فقط اینکه یک ماهه خریدمش و یه ماهه روی میزمه و یه ماهه صفحه سومم!
همین! از یه سرباز که بهترین ساعتهای عمرش پشت میز میگذره،توقع بیشتری دارین؟ همینم بسی زیاد بود. راستش اگه اسلام دست و دهنم رو باز گذاشته بودم چیز بیشتری برای عرضه نداشتم!
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* چالشی که نارخاتون دعوت کرده بود. من اکثرتون رو دعوت میکنم! :| دوست داشتین شرکت کنین. البته اگه مث من به قحطی پُست نخوردین.